از این دل درد آورتان می آید
اشکی که ز چشم ترتان می آید
اینگونه که بالای سرم میگریید
کم کم نفس آخرتان می آید
از این دل درد آورتان می آید
اشکی که ز چشم ترتان می آید
اینگونه که بالای سرم میگریید
کم کم نفس آخرتان می آید
شده ام خاک پای حضرت عشق
پس به هفت آسمان شرف دارم
ذوق پرواز را نمی خواهم
شوق پابوسی نجف دارم
کوفه در اندوه و واویلاست واویلا علی
در نجف صاحب عزا زهراست واویلا علی
پیر نابینایی افتاده است در ویرانه ها
دیده اش بر راه آن مولاست واویلا علی
(زبانحال زینب کبری سلامالله علیها)
دختراتو به رفتنت مُجابکرد
همونطبیبیکهتوروجوابکرد
بشکنه دست نحس اِبنملجم
که دنیارو؛رو سرِ ماخرابکرد
چرا امشب به بستر جان نداری
ندارم هیچ باور… جان نداری
سَرَت برشانهات میاُفتد ای وای
بمیرم مثلِ مادر جان نداری
به گردِ بسترِ تو دادِ بیداد
نشسته دخترِ تو دادِ بیداد
چه سازم با دلِ خود وای ای وای
چه سازم با سرِ تو دادِ بیداد
شکسته فرق کسی که نوای توحید است
شکسته فرق کسی که تمام امید است
شکسته فرق کسی که جمال خورشید است
شکسته فرق کسی که برون فروغ جاوید است
کیست الله؟ بیا از ولی الله بپرس
مقصد قافله را از بلد راه بپرس
پاسخی می دهدت بی حد و اندازه، فقط
به رکوعی برس و پرسش کوتاه بپرس
دیگر رسید لحظه ی فردای بی علی
پوچیم و هیچ ما پس از این ، (ما)ی بی علی
ای کاسه های شیرِ به صف ننگ بر شما
گَر از علی کنید تمنای بی علی
ندیده در وفا مانند او؛ پیغمبری دیگر
پیمبر هم ندیده مثل این زن همسری دیگر
از آن آغاز، پای همرکابش «یا علی» گفتهست
ندارد مصطفی مانند او همسنگری دیگر
زنی فراتر از ادراک و برتر از اوهام
که جلوه کرده در او شأن زن به معنی تام
زنی چنان که خدا هم به او رسانده سلام
که بوده است مسلمان جلوتر از اسلام
کسی به درک مقامش نمی رسد هرگز
به درک معنی نامش نمی رسد هرگز