شعر شهادت اهل بيت (ع)

حامی

شروع میکنم این بار هم به نام خدا
گذشته از خودش این زن به احترام خدا
رسانده حضرت احمد بر او سلام خدا
شده است ثروت او حامی کلام خدا

سوز جگر

اولین بیت شد این مصرع بسم الله است
قلم از آنچه در افکار من است آگاه است
پُر مضمونم و بیت الغزلی در راه است
صحبت از حضرت خورشید، سخن از ماه است

پرچم اسلام

سلام از طرف حیّ ذوالجلال خدیجه
به عصمت و شرف و عفت و کمال خدیجه

بگو به دخت فلان و فلان که گفت پیمبر
برای من نشود هیچ کس مثال خدیجه

اُخرُج اِلی العِراق

بیدار و خواب بود که افتاد اتفاق
از جدِّ خود شنید که اُخرُج اِلی العِراق

پیغام دادش از طرف حَیّ ذُوالمِنَن
قَدْ شاءَ أَنْ یَراکَ قَتیلا حُسین من

صبح سعادت

گرچه از فرزند‌بردی‌نورخلقت‌را به‌ارث
باز پیشش می گذاری چند خلعت را به ارث

در جهان اغلب پسرها می‌برند ارث از پدر
از پسر بردی تو اما درد غربت را به ارث

حضرت ابوطالب

از دین ابراهیم تا دین محمد
یکتا پرستی پا به پا همراهش آمد

یک بار هم بر بتکده سر خم نکرده
یک بار هم سجده نکرده جز به ایزد

اباحیدر

به اذن آن که باشدعقل،همچون عشق حیرانش
ثنا گویم کسی را که خدا باشد ثناخوانش

چسان توصیف مردی را کنم که ایزد منّان
مُقدّر کرده او باشد پدر بر شاه مردانش

دعوت کفار

حرکت کاروان … از زبان حضرت زینب علیهاالسلام

من از این وعده ی دیدار بدم می آید
اصلاً از دعوت کفار بدم می آید

وعده ی باغِ گل و میوه ی کوفیست دروغ
زین همه نامه ی بسیار بدم می آید

غریب زندان

کُنج سیاه چال غریبی عزیز داشت
پیری شکسته که جگری ریز ریز داشت

دلتنگی‌اش برایِ رضا سینه سوز بود
قلبی برای دخترکَش ناله خیز داشت

مشکل گشا

حال زارش را ببین حال بکایش را ببین
بین این زندان بی روزن صفایش را ببین

زحمت زنجیر دارد در قنوت نافله..
باهمین دست ورم کرده دعایش را ببین

نوکران موسی ابن جعفر

ما خاک پای حضرت موسی ابن جعفریم
در سایه سار رحمت موسی ابن جعفریم

داده به ما زیادتر از آنچه خواستیم
شرمنده ی عنایت موسی ابن جعفریم

آوای باران

با گریه،با آه دمادم می نویسند
در ذیل مُصحف،شرحِ ماتم می نویسند
اندوه را با جوهر غم می نویسند
این روضه را مثل مُحَرَّم می نویسند

دکمه بازگشت به بالا