اگر نشانهاى از کوه و آبشارى هست
اگر خزانِ مرا شوقى از بهارى هست
اگر که از سرِ لطف تو بى قرارى هست
اگر که بال و پرى هست..اعتبارى هست
اگر نشانهاى از کوه و آبشارى هست
اگر خزانِ مرا شوقى از بهارى هست
اگر که از سرِ لطف تو بى قرارى هست
اگر که بال و پرى هست..اعتبارى هست
هنگامه وصال من و دلبرم شده
این الحسین زمزمه آخرم شده
چشمم به راه مانده کجایی عزیز من
پیراهن تو گرمی بال و پرم شده
مادر گریه! مادر غم ها! جان از غصه آمده بر لب!
روضه دار شبانه روز حسین! السلام علیکِ یا زینب!
چشم های تو از نجابت و نور, چشم های تو جنس باران است
گریه های زیاد آبت کرد, بس که زخم دلت فراوان است
نه هم دمی ,نه مونسی ,نه یار و یاوری
جان کندنم چه سخت شد این روز آخری
یکسال و نیم هست که هِی می خورم زمین
مثل کبوتری که ندارد دگر پری
مرا میان سپاهت حساب کن بانو
گدای خان حسینت خطاب کن بانو
بـرای آنـکـه بـگویـی تـو کـیـستـی بی بی
مـیـان ظـلـمـت شب آفـتـاب کـن بـانو
اگرچه خورده گره دل به نام حضرت زینب
مرا که شان بیان نیست در حکایت زینب
همین بس است به شرحش اگر بسنده کنم من
که کوه ریشه گفته از استقامت زینب
نظر لطف کریمان به گدا بیشتر است..
پس گدا دور و بر بیت شما بیشتر است
چون به این لقمه ی نان لطف خدا بیشتر است
سر این سفره یقین روزی ما بیشتر است..
قدر صد عالم بها دارد بهای مادری
کارها سامان بگیرد با دعای مادری
شان این والا گهر را حق مشخص ساخته
هست وقتی باغ جنت زیر پای مادری
نام ادب و شما عجین خواهد بود
حالا که خدا خواست چنین خواهد بود
از لطف دعای بچه های فاطمه
تا هست خدا, ام بنین خواهد بود…
این نخل کهنسال ثمر داشته روزی
منظومه ی او چند قمر داشته روزی
این مادر بی کس که سر قبر نشسته
در دامن خود چند پسر داشته روزی
مثل همیشه آمده ای بر سرِ قرار
مثل همیشه بی کس و تنهانشسته ای
از طرز راه رفتن تو گفته ام به خویش
حتماً که داغ دیده ای و دلشکسته ای