شعر شهادت اهل بيت (ع)

هق هق النگوها

وای من خیمه ها به غارت رفت
گیسویی روی نی پریشان شد

علت غوغای گودی

علت غوغای گودی نیزه بود
نیزه ای آمد حسینم را ربود

این زمین

این زمین مهد عزای زینب است
روز روشن اندر اینجا چون شب است

غریب بدون کفن

کمتر بر این غریب بدون کفن بزن
این ضربه ی دوازدهم را به من بزن

تیری شبیه نیزه

در هر کجا به باورتان من چکیده ام
بر گریه های خواهرتان من چکیده ام
هر شب دلم به یاد شما بغض می کند
بر پاره پاره پیکرتان من چکیده ام
در اوج غربتی و به نِی تکیه داده ای
با ناله های آخرتان من چکیده ام
یک ضربه , دو , سه , رسید تا دوازده
از طرز کَندن سرتان من چکیده ام
حنجر نمانده , چقدر بَد بریده است
بر این بریده حنجرتان من چکیده ام
تیری شبیه نیزه ولی با شتاب ِ تیر
آمد به قصد اصغرتان من چکیده ام
یک دشت پُر شده ز تن اکبرت حسین
بر بید ریخته پرتان من چکیده ام
گوشواره را کشید و رقیه زمین خورد
بر خاک روی دخترتان من چکیده ام

علیرضا عنصری

شبِ آخر

شبِ آخر بگذار این پَر ِمن باز شود
بیشتر رویِ تو چشم تر ِمن باز شود

شب آخر …

امشب فقط مانده برای ما برادر
این دشت فردا می کند غوغا برادر

کوچه گرد کوفه

چه ها که با دل زینب (س) نکرده این کوفه؟
تو نی سوار و منم کوچه گرد این کوفه
چه سنگها که نشد پرت سوی محمل من

صبر کن ای برادرم

صبر کن ای برادرم  آرام

غصه ام بوسه ای ز حنجر توست

آه زینب خدانگهدارت

غم من خاک روی معجر توست

سینه میزدی

بس که میان اهل مدینه زبان زدی

ماندم حسینی یا حسنی یا محمدی

یابن علی چندم این خانواده ای

یا نه علی عالی اعلای سرمدی ؟؟

قامتت خمید

آن دم که رفت بر سر نی رأس آن شهید

شاید شبیه عمه ی تو قامتت خمید

 و آن دم که گوشواره ز گوش سکینه رفت

 شاید که گیسوان تو یک لحظه شد سپید

 سید علی احمدی (فقیر)

یاد ذبح

ای که نسلت از تبار کربلا

ای که هستی داغدار کربلا

نور حق, سوم بهار کربلا

یا محمد, یادگار کربلا

 

دکمه بازگشت به بالا