شعر شهادت اهل بيت (ع)

گدای هر شب موسی بن جعفریم

در سایه سار کوکب موسی بن جعفریم

ما شیعیان مکتب موسی بن جعفریم 

فیضش به گوشه گوشه‌ی ایران رسیده است

یعنی گدای هر شب موسی بن جعفریم 

زبان عاطفه

وقتی زبان عاطفه های لال می شود
زنجیر ها در آینه ات بال می شود

در فصل گل بهار تو از دست می رود
بر شاخه میوه های تو پامال می شود

نجاتی دارم

در دل خاکم و امّید نجاتی دارم

در دل امید و به لبها صلواتی دارم

مرگ,همسایه ی دیوار به دیوار من است

منم آن زنده که هر شب سکراتی دارم

تقدیم به پیشگاه امام هادی (ع)

شیعه آن است که از زندگی اش سیر شود

 نام مولایش اگر آید و تحقیر شود

 شیعه آن نیست که با کفر مدارا بکند

 “یا علی” می طلبد دست به شمشیر شود

از صبر تو زینب (س)

از صبر تو زینــــب (س ) همه عالمشده حــیران

با نــام تو زینـــــب (س) همه دلــها شده گـریان

از غــصّــه و غــم های تــو ای عــمّه ســـادات

بـــــر شـــیفتــگانت هـــمه دنـــیاسـت خرابات

اخت الحسین

زینب همان زهراست , زهرا نیز   زینب

زهرای بین دشت طوفان خیز   زینب

هر چند روی تل دلش را بد شکستند

وقت هجوم تیغ های تیز … زینب

حسین

جان و دلم فدای تو ای دلبرم , حسین

دیگر رسیده است دم آخرم حسین

من رو به کربلای تو خوابیده ام اخا

دیدار من بیا , پسر مادرم حسین

بعد از آن

زینبم نائبه الزهرایم

مادرم گفته که بی همتایم

بشنوید ارض و سما! آوایم

این حسینی که بُوَد, آقایم …

هنگامه وصال

 

هنگامه وصال من و دلبرم شده

این الحسین زمزمه آخرم شده

چشمم به راه مانده کجایی عزیز من

پیراهن تو گرمی بال و پرم شده

جای مانده کربلا

 

زینبم یار آشنای توام

جای مانده ز کربلای توام

شعله سر می کشد ز ناله ی من

من عزادار نینوای توام

خواهش نمود

 

خواهش نمود عقیله زهرا کهبسترش

در زیر آفتاب شود چون برادرش

گرمای ظهر و تشنگی و یاد کربلا….

روضه گرفته است در این روزآخرش

بانوی تل

شاعر نشسته است غزل دست و پا کند

مفعول و فاعلات و فعل دست و پا کند

باید برای قافیه “ال” دست و پا کند

شعری برای « بانوی تل » دست و پا کند

دکمه بازگشت به بالا