شعر شهادت اهل بيت (ع)

عزادارتواییم

عمریست گدایِ عشق وبیمار توایم

تا آخر عمر هم گرفتارتوایم

تا چشم حرام زادگان کورشود

ما این دهه را فقط عزادار توایم

وحیدمحمدی

 

ساحل زخم گلویت دل دریای من است

ساحل زخم گلویت دل دریای من است

موی تو سوخته اما شب یلدای من است

آمدی داغ دل تنگ مرا تازه کنی

یا دلت سوخته از دربدریهای من است

غربتِ پنج گوشه

مانندِ بقیع,سامرا پرپرِ کیست؟

این غربتِ پنج گوشه,غم پرورِ کیست؟

وقتی که “غم” است گوشه ی دیگرِ آن,

شش گوشه ی این ضریح,یادآورِ کیست؟

عارفه دهقانی

عطر سیب

از ابتدا گِل من را خدا مطهر کرد

و بعد عشق تو را در دلم مقدر کرد 

به نور ناب نگاه چهارده خورشید

وجود و فطرت و ذات مرا منور کرد 

پهلوان با وفا

این پهلوان با وفا آخر زمین خورد

قطعا در آن ثانیه که اکبر زمین خورد 

من که شنیدم تیر تا بر مشک او خورد

از شرم  روی مادر اصغر زمین خورد 

معدن الرحمه

گفتن ازشأن تو چه دشوار است

 “اهلبیت نبوتی” آقا

 “مهبطالوحی” و “معدن الرحمه”

 تو تمام کرامتی آقا 

مشک خالی

همواره از چشم تو لبریزم عزیزم

با تیر و مشک تو گلاویزم عزیزم

یک علقمه می سازم از چشمانم آنگاه

در مشک خالیت آب می ریزم عزیزم

 اکبر رشیدی

ام الوفا

مادر چه شد که باز نگشتی به خیمه ها

دیدی که شیر خوار خدا گریه میکند؟!

یک دست تو که بر سر راه حسین بود

آن دست دیگرت به کجا گریه میکند

شهادت امام هادی(ع)

مرغ دل شکسته ی ما جَلد سامراست

درعرش بزم روضه ی دلدار ما به پاست

شال سیاه غصِّه روی دوش ِ ماسِواست

ذکر علیُّ و فاطمه  واویلتا خداست

آقا کمی برای من از سامرا بگو

آقا کمی برای من از سامرا بگو

اوصاف ناله های غریبانه را بگو

از ساعتی که چشم جوان تار می شود

از زهر و دست وپا زدن و ضجِّه ها بگو

از ابتدا گِل من را خدا مطهر کرد

از ابتدا گِل من را خدا مطهر کرد

و بعد عشق تو را در دلم مقدر کرد 

به نور ناب نگاه چهارده خورشید

وجود و فطرت و ذات مرا منور کرد 

روضه خوان

تنها چرا نشسته, مگر گریه می کند؟

چون شمع شعله ور به نظر گریه می کند

ازمردم مدینه شنیدم که روزها

می آید و ز داغ پسر گریه می کند

دکمه بازگشت به بالا