هم قضا هم قدر دعای شما
پس رضای خدا رضای شما
متن قرآن همه ثنای شما
هر دو عالم غبار پای شما
شعر شهادت اهل بيت (ع)
حالا که نیست مادر من هست دخترت
حتی حسین هم به فدای تو و سرت
از مسجد مدینه که خیری ندیده ای
یادت که هست کوچه و پهلوی یاورت
دیدی دلم از هرچه میترسید دیدم
افتاده ای در بسترت سرو رشیدم
هرروز دیدم دیده ی بارانی ات را
دیدم شکاف کهنه ی پیشانی ات را
امامُ الرحمتِ اول و یا پیغمبرِ آخَر
امین خالق و مخلوق حتی بهر هر کافر
همینست آنکه برحقش دهدموسی قسم،حق را
که یارب از بلا و از عذاب قوم من بگذر
گفتم این اشک که مرهم بشود حیف نشد
مرهمِ آتشِ قلبم بشود حیف نشد
سالها بود دعایم قسمم آرزویم
زودتر سهمِ لبم سَم بشود حیف نشد
حسن شدم که پُر از ماتم فدک باشم
حسن شدم که خودم شاهد کتک باشم
میان راهروی خانه دود مانده هنوز
تمام پیکر زهرا کبود مانده هنوز
صبح ازل طلوعش باطلعت حسن بود
و الشمس و ضحها در صورت حسن بود
یک ذره خاک او ماند مارا درست کردند
گویا که خلفت ما از خلقت حسن بود
از آسمان غم درد آورش زمین افتاد..
همان قبیله که پیغمبرش زمین افتاد
چه با ادب ملک الموت در زد آهسته
ز شرم فاطمه بال و پرش زمین افتاد
رفتی نگفتی دخترت تنها چه خواهد کرد
این درد پهلو, با دل زهرا چه خواهد کرد
رفتی نگفتی اهل بیتت بی کس و کارند
بعد از تو دنیا با علی اینجا چه خواهد کرد
بس کُن عزیزِ تا سحر بیدار بس کُن
کُشتی مرا از گریهی بسیار بس کُن
ای چند شب بیدار مانده آب رفتی
ای چند شب گریانِ من اینبار بس کُن
گریه کن تو را به قیامت حساب نیست
آنجا که هست نام تو حرف از عذاب نیست
شرط و شروط در کرم تو ندیده اند
در بخشش کریم, حساب و کتاب نیست
هردم بخوان آیات جاری حسن را
جود و سخا و بردباری حسن را
در زیر قبه که دعاها مستجاب است
کن آرزو خدمتگزاری حسن را