اشعار مذهبی

شعر مناجات با خدا

من نه ازدوست,نه اغیارخودم میترسم

دم آئینه زدیدارخودم میترسم

بس که رنجیده ام ازتکیه ی برغیرخدا

دیگرازتکیه به دیوارخودم میترسم

شعر ولادت امام حسن(ع)

در مدح تو باید که ببندیم دهان را
وقتی که بریدند ادیبانه زبان را

ای آینه ی حُسن خدا, یوسف مصری
با آمدنت تخته کُند زود دکان را

شعر ولادت امام حسن(ع)

می نویسم جگر حیدر و زهرا آمد

آفتاب سحر حیدر و زهرا آمد

جلوه ای از هنر حیدر و زهرا آمد

اوّلین تاج سر حیدر و زهرا آمد

شعر ولادت امام حسن (ع)

خاکِ این خانه زَرَش بیشتر است
لُطفَش از دور و بَرَش بیشتر است
کارِ ما دستِ کریمی باشد
که شلوغیِ سَرَش بیشتر است

شعر ولادت امام حسن(ع)

تا نقاب از چهره ی زهراییش رد می شود
لاجرم خورشید در کارش مردد می شود

هر کجا ساکن شود او خشت خشتش قبله است
گر حسن مقصود باشد خانه مقصد می شود

شعر مدح و مناجات امام حسن(ع)

بسان آن کبوتر که به فکر دانه می افتد
به افت و خیز موهایت دلم چون شانه می افتد

می ازمیخانه مستوراست وساغر بی موالات است
دلم منطق نما می آید و دیوانه می افتد

شعر مدح و مناجات امام حسن (ع)

تا بخشش عطای کریمان همیشگی ست

در این محیط بوی خوش نان همیشگی ست

انها گدایشان غم فردا نمیخورد

اینجا بنای سفره احسان همیشگی ست

شعر مناجات با خدا

به اشکهای عبدهای پر خطا نگاه کن
بیا به گریه زاریه منه گدا نگاه کن

ببین که با چه زحمتی به گنبدت رسیده ام
تو را به جان خواهرت … تو را خدا نگاه کن

شعر ولادت امام حسن(ع)

باید ببوسم خاک پاهای شما را
باید ببوسم دست بابای شما را

ممنون اعطای خداوندیم , یک عمر
ما که همیشه آرزومندیم , یک عمر

شعر مناجات با خدا

سیزده شب با تو بودم از سرِ شب, تا سحر
یاد تاریکیِ قبرم بودم هرشب تا سحر

دیدم آلوده تر از من بینِ خوبان تو نیست
ناله بر احوال خود کردم مرتب تا سحر

شعر مناجات با خدا

در باز کن که خسته ترین بنده آمده
تنها و سر به زیر و سر افکنده آمده
همراه با امید به آینده آمده
با این که دیر آمده شرمنده آمده

شعر مناجات با خدا

عمری گذشت خدمت رندان نشد نصیب
درک حضور محضر جانان نشد نصیب

پس کوچه های نفس بداندیش و گم شدن
طِیّ طریق وادی عرفان نشد نصیب

دکمه بازگشت به بالا