ز بسکه چشم تو تصویر تار می گیرد
تمام آینه ها را غبار می گیرد
سرت چه آمده وقت کشیدن جارو
به گریه فضه ترا از کنار می گیرد
ز بسکه چشم تو تصویر تار می گیرد
تمام آینه ها را غبار می گیرد
سرت چه آمده وقت کشیدن جارو
به گریه فضه ترا از کنار می گیرد
رسمه هر سال فاطمیه
شب آخر شب دریاس
ولی امسال شب اول
میخونیم روضه عباس
فاطمه جلوه ی باقی ازل تا ابد است
آی مردم! بخدای احد! او هم احد است
قامت سرو خودش را به علی داد و خمید..
راز زیبایی دریا به همین جزر و مد است
سلام حضرت مادر فدای درد و غمت
چه گریه ها که نکردم برای عمر کمت
امیدوار نگاهت بگو کجا دارد
به غیر سایه ی پر مهر خانه ی کرمت؟
خیر با اولاد شر درگیر شد
آه با سیل شرر درگیر شد
کم کم آوردند هیزم پشت در
خانه با موج خطر درگیر شد
تا سحر را گرفته اند از ما
چشم تر را گرفته اند از ما
کنج عزلت نشسته ایم ، آری
بال و پر را گرفته اند از ما
تا خورد با غصبِ فدک مادر به دیوار
با گریه حک شد سورۂ کوثر به دیوار
زد سیلی آن نامرد و یک آن بیهوا خورد-
پیش حسن(ع) محکم سرِ مادر به دیوار
ای فدایت همهی دار و ندارم زهرا
بنگر نیست کسی جز تو کنارم زهرا
رفت پیغمبر و از صحبت او غفلت شد
از قضا سهم علی بی کسی و غربت شد
سروی افتاد از نفس ، برگ و بری آتش گرفت
پیش چشم خانواده ، مادری آتش گرفت
در سقیفه زد جرقه آتش از بغض غدیر
در مدینه دخترِ پیغمبری آتش گرفت
بعد از تماس دست تو با دست یخ کردم
افتاد اشک گرم تو بر گونه ی سردم
خورشید تو حالا شده رنگین کمان تو
سرخم… کبودم… سبزم و نیلی ام و زردم
فاطمیه به خدا بزم خدای زهراست
روضه و نوحه و اشکم به عزای زهراست
یک به یک فوج ملائک به زمین می آیند
با ادب بر لبشان ذکر و نوای زهراست
غرور چادر او شد شهید در کوچه
وقار پوشیه اش لطمه دید در کوچه
به درک لیله ی قدرش خیال هم نرسید
به او چگونه شهادت رسید در کوچه