قسمت این بودبال و پر نزنی
مرد بیمار خیمهها باشی
حکمت این بودروی نی نروی
راوی رنج نینواباشی
قسمت این بودبال و پر نزنی
مرد بیمار خیمهها باشی
حکمت این بودروی نی نروی
راوی رنج نینواباشی
شنیدهام شده قلبم وطن برای شما
و زیر قبه تو هم برای من وطناست
چه خوب,که من و تو خانه پیشهم داریم
چنان که عشق کنار اویسدر قرن است
مـانده برای شـیـعـیان اینیادگــاری:
اشکِمُحرّم…شالِ مشکی…سوگواری
آیاتِعاشورا نرفت از یادِ تاریخ
تفسـیـرهایتمیکند آیـیـنه داری
قلم به دست گرفتم روان شوم تا سر
به نام حضرت معشوق, اسم انشا؛ سر
مسیر روضه از این جا به سمت شش گوشه ست
فرات , علقمه, گودال, دست سقا, سر
اینها کجا پدر ز سر تو حیا کنند؟
بابا چه کرده ای که چنین با تو تا کنند؟
تا می شود ز چشمه ی توحید جو گرفت
از دست هر کسی که نباید سبو گرفت