حدیث اشک

لاله‌های سربریده

بهار از چله‌ی داغِ زمستان‌ها خزان برگشت
به باغِ لاله‌های سربریده باغبان برگشت

زمین با گریه دور مقتلِ خورشید می‌گردید
صدای روضه‌ی روزِ دهم آمد؛ زمان برگشت

جان من در قتلگاه

از کنار پیکر تو بی کس و بی یار رفتم
جان من در قتلگاه و با دلی غمبار رفتم
اولین بار است از تو من جدا گشتم عزیزم
طاقتم را برده این غم با دو چشم زار رفتم

حسین جانم

جز گنبدت هر آنچه که تابید را ببخش
از پشت کوه آمده؛ خورشید را ببخش

شرک است، فکرِ سجده به شش‌گوشه‌کعبه‌ات
علاّمه‌های مکتب توحید را ببخش

خاطرات اربعین

باز باید سر کنم با خاطرات اربعین
خاطرات گریه در صحن یل ام البنین

از مرور خاطراتش نیز لذت می برم
می نشستم رو به ایوان امیر المومنین

سالار زینب

از راه آمد خواهرت ای سر بریده
اما بدون دخترت ای سر بریده

دارد رباب از راه می آید برادر
اما بدون اصغرت ای سر بریده

آنقدر کریمی

عشقی که به دل کاشته بودی ثمر آورد
هم آه شب آورد هم اشک سحر آورد

آنقدر کریمی که گدا از سر کویت
از آنچه دلش خواسته هم بیشتر آورد

چشمان ترم

ماجرای کوچه چشمان ترم را زخم کرد
آه از دردی که قلب مضطرم را زخم کرد

روضه خوانی میکنم هر روز و شب در خلوتم
روضه‌ی سنگین مادر حنجرم را زخم کرد

ما همه گدای توایم

کریم اگر که تویی ما همه گدای توایم
دوا اگر که تویی جمله ، مبتلای توایم

تو در میان دل ما قدم زدی حتما
که در پی دل و دنبال رد پای توایم

بابایی

بابا معجرم رو با خودت بیار

زَر و زیوََرم رو با خودت بیار

حالا که داری میای اگه میشه

داداش اصغرم رو با خودت بیار

به روی خاکها افتاده ای

این سه روزی که به روی خاکها افتاده ای
پاسخی ده مادرت را تو چرا افتاده ای؟

پیرهنی که دادمت کو ای پسر حرفی بزن؟
ای چنین عریان بدن بر خاکها افتاده ای

سالار زینب

گرچه سهم‌ من ز باران چند قطره شبنم است

شکر حق در روضه هایت چشم هایم زمزم است

در کتاب مجلسی نقل از امام صادق(ع) است

گریه ی بر تو برای داغ زهرا مرهم است

واویلا

لشگری آمده بودند به یغما ببَرند
قطعه قطعه بدنی را به کجاها ببَرند

می کشیدند تنی را ته گودالِ بلا
نیّت این بود که تاب از دلِ زهرا ببرند

دکمه بازگشت به بالا