بازی دنیا ز عمرم زود فرصت را گرفت
قبله ام گم شد کم آوردم لیاقت را گرفت
گریه و حال نماز صبح های من چه شد؟
خواب شیرین سحر فیض عبادت را گرفت
بازی دنیا ز عمرم زود فرصت را گرفت
قبله ام گم شد کم آوردم لیاقت را گرفت
گریه و حال نماز صبح های من چه شد؟
خواب شیرین سحر فیض عبادت را گرفت
آمده بنده ی گنهکاری
به سرای خدای غفاری
شب تاریک امدم پیشت..
باخودم گفته ام که بیداری!
پس از تو دام بلا قسمت کبوتر شد
کبوترِ سرِ دوشت پرید و پرپر شد
بجای ناز کشیدن کشید مویم را
کسی که بعد عمو شیر شد دلاور شد
چون بیابان که نیازش به نم باران است..
بیشتر گریه تسلای دل سوزان است!
میکده باز شد و زود دویدیم همه
گفته ساقی سه دهه نوبت سرمستان است!
باز وقت مستی چشمان بیدار من است
باز این شبها خدا مشتاق دیدار من است
طعنه ها خوردم،ولی تا آمدم فریاد زد..
به کسی ربطی ندارد این گنهکار من است!
باز وقت مستی چشمان بیدار من است
باز این شبها خدا مشتاق دیدار من است
طعنه ها خوردم،ولی تا آمدم فریاد زد..
به کسی ربطی ندارد این گنهکار من است!
عذری نمانده است برایم کمک کنید
سرتابه پا گناه و خطایم کمک کنید
بالم شکسته آنقدر افتاده ام به چاه
اما هنوز سربه هوایم کمک کنید
حضور دارد و ما فکر غیبتش هستیم
غریب مانده و غافل ز غربتش هستیم
سراغ از او نگرفتیم! او سراغ گرفت!
گله نکرده ز ما گرچه رعیتش هستیم
علی الدوام نمک گیر دست خوبانم
چه سِرّی است در این رابطه نمیدانم!
سوار کشتی شان میکنند سگ را هم..
کنار نوح که هستم چه غم ز طوفانم
تو رفتی و زهرا به حال زار افتاد
کارم برای مرگ به اصرار افتاد
رفتی اراذل خانه را آتش کشیدند
انسیه الحورات بین نار افتاد!
دست و پاگیرم ولیکن دست و پا دارم هنوز
هرچه هستم بازهم طبع گدا دارم هنوز
سفره ات را می تکانی روزی ما میرسد
گرچه سیرم کرده ای میل غذا دارم هنوز
دست و پاگیرم ولیکن دست و پا دارم هنوز
هرچه هستم بازهم طبع گدا دارم هنوز
سفره ات را می تکانی روزی ما میرسد
گرچه سیرم کرده ای میل غذا دارم هنوز