کسی که بر قد خم گشته ات نگاه کند
میان آن قد و ماه نو اشتباه کند
اگر چه ناله آهسته دارد این بیمار
به ناله روز پرستار خود سیاه کند
کسی که بر قد خم گشته ات نگاه کند
میان آن قد و ماه نو اشتباه کند
اگر چه ناله آهسته دارد این بیمار
به ناله روز پرستار خود سیاه کند
فضّه تا در خانه ی صدّیقه خدمت می کند
از کنیــزی کردن احســاس رضایت می کند
با اطاعت از اولو الامرش که زهرایِ علی ست
هر نفس دارد خُدایـش را عبـادت می کند
همه خوبانِ جهان عبد و غلامت زهرا
همه عالم شده دلبسته به دامت زهرا
هرکه دارد به جهان رتبه ای و منزلتی
میخورَد غبطه بر آن اوجِ مقامت زهرا
استجابت زیر دستِ دستهای فاطمست
بهترین کرسی عرش الله جای فاطمست
«لافتی الا علی» حمد و ثنای فاطمست
چونکه حیدر هم خودش اهل کسای فاطمست
تا ابد هر دو جهان بر سرِ خوانِ زهراست
عَطرِ جَنَّت زِ دَمِ مُشک فشانِ زهراست
سِرِّ مَستورِ خُدا کیست بِجُز کُفو علی؟
سَندِ مُعتبرم قبرِ نهانِ زهراست
تا توان داری گدای حضرت صدیقه باش
بی محابا! مبتلای حضرت صدیقه باش
افضل الأعمال عالم..مدح این بانو بود
تا نفس داری ندای حضرت صدیقه باش
خوابی و یا بیدار؟! خوبی یا که پردردی؟!
حرفی بزن! جان مرا که بر لب آوردی!
تسبیح را گم کرده ای ! یا گوشوارت نیست؟
با چشم خون مرده به دنبال چه میگردی؟!
پایان قصه ختم می شد با عروسک
زیباترین فانوس غربت ها عروسک
حالا که میخواهی بیایی از نیستان
ساغب بیاور از سر نی ها عروسک
به بَهجت ابدی،لطف بی حساب رسیدم
کنار تو به سوالات بی جواب رسیدم
نگاه لطف تو نگذاشت تا فرو شکنم من
منی که لحظه ی دیدارمان خراب رسیدم
دلخسته،دلمُرده،مُکدّر،غُصّه دارم
این روزها چندین برابر غُصّه دارم
دنیا شده روی سرم آوار ؛ انگار
فهمیده که در سوگ مادر غُصّه دارم
شبهای جمعه بوی مناجات می رسد
از یک حرم به عرش کرامات می رسد
شبهای جمعه رایحه بوی سیب عشق
از سمت و سوی قبله حاجات می رسد
کمی دلتنگم و دارم کمی با تو سخن بابا
ببخشم نیست در پایم توان پاشدن بابا
نه مانده نا برای من نه نائی در نوای تو
کتک ها خورده ام بی حد نمانده جان به تن بابا