شعر شهادت حضرت رقيه (س)

شور سفر کردن

شور سفر کردن

شور سفر کردن ز تو دلشوره با من
حالی بپرس از ما میان کوی و برزن

از یُمن ما آباد می‌شد هر خرابه
دیدی که آخر در کجا کردیم مسکن

یادت می‌آید در بیابان می‌دویدم
دامن دچار آتش و آتش به دامن

شد سهم من از خار و از سیلی و زنجیر
هم درد پا و درد گوش و درد گردن

از سنگ باران یهودی‌ها رسیدم
یک جای سالم نیست در آیینه‌ی تن

دیدی که زیر چشم را نقاش بی‌ذوق
کامل سیاهش کرد جای سایه روشن

گفتم برای خواهرم معجر بدوزم
گشتم نشد پیدا در این ویرانه سوزن

آه ای تنور نیمه روشن وای بر تو
بابا چه شد موی بلندت وای بر من

با صورت خاکستری و خون بر لب
کی گفته زیبا نیستی تو اتفاقا

 میلاد حسنی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا