ای دلبری که دلبری ات داستان شده
شعبان به یمن تو شعبات الجنان شده
گهواره تو زینت هفت آسمان شده
جان دوباره یافته عالم جوان شده
ای دلبری که دلبری ات داستان شده
شعبان به یمن تو شعبات الجنان شده
گهواره تو زینت هفت آسمان شده
جان دوباره یافته عالم جوان شده
فلک گردیده نورانی ، سماوات است گلباران
ملک سوغات گل آورده با خود بهرِ تن پوشش
علی با آن دلارآمی که هوش از عالمی برده
به وقتِ دیدن این ماهپاره گشته مدهوشش
نه قمر به طلعت روی توست
نه شبی به لختی موی توست
نه شراب ناب میکده ها
به خمار لعل سبوی توست
تو آمدی که بفهمیم کارمان لنگ است
میان ما و حقیقت هزار فرسنگ است
به طرز پرچم بالای گنبدت گفتی
که رنگ خون خداوند سرخ پررنگ است
شراب آلوده میداند تَهِ پیمانه میچسبد
خمارِ باده میفهمد شبِ میخانه میچسبد
گداییِ در این خانه تشریفی به ما داده…
که تنها بر لبِ ما ساغرِ شاهانه میچسبد
“تا مسیرم به درِ خانه ات افتاد…حسین”
“خانه آباد شدم خانه ات آباد…حسین”
نه کلاسی نه کتابی نه قلمخانه و مشق
قلم و مشق و کلاسِ من و استاد…حسین
صاحبِ عرش مُعلّی؛ یاحسینِ بن علی(ع)
ضامنِ اهل تولّی؛ یاحسینِ بن علی(ع)
آمدی در هاله ای از نور! فوقَ کلّ نور
ماهِ در آغوش ِ زهرا(س)؛ یاحسینِ بن علی(ع)
ای علت قداست و تکثیر اشک ها
والاترین تنزل قدسی ،ای آشنا
بیچاره ایم،،نشئه ی ما همخمار توست
افتاده است پرده خدا هم دچار توست
دو چشمت انگبینجوشان و لبهایت فراتآور
چراغت راهگستر ، کشتی نوحت نجاتآور
قلم باید شوند اشجار در ثبت دمی از تو
برای لیقهی کتّاب ، دریاها دواتآور
ناقابلیست سر که سرِ دار میبریم
سر دادهایم و از همه دلدادگان سریم
«تقدیمِ جان» و «دادن خون» و «نثار سر» …
ما ناز یار را به همین شیوه میخریم
برایآن که بیابیم ما خدایت را
گرفتهایم نشانی ردّ پایت را
برایآن که به سمت خدایشان ببری
گرفتهاند ملائک, نخ عبایت را
هرکس سخن ز رحمت ارباب می کند
تصویری از صفات خدا قاب می کند
کلب سرای او گشتن چیز دیگریست
لطفش وجود سگ را کمیاب می کند