شعر شهادت رضیع الحسین

یا رضیع الحسین(ع)

این طفل به خواب رفته در گهواره
شاهی است که تکیه داده بر گهواره

تنها نه دو تکه چوب بنگر که شده است
خورشید و ستاره و قمر گهواره

پسری تشنه لب

ازقضا قصه ی تقدیر بهم خواهد ریخت
میرسد زود ولی دیر بهم خواهد ریخت

خواب دیده است کسی قحطی آب آمده است
یوسف از گفتن تعبیر بهم خواهد ریخت

قرص ماهی از دل گهوار بیرون میزند..
شیرخواره مثل یک سردار بیرون میزند

یک علی زیر عبا و یک علی روی عبا
از دم خیمه علی هربار بیرون میزند

یا علی اصغر(ع)

قرار شد برود کار بوتراب کند
فرات را سر بدخواه خود خراب کند

قرار شد برود با لب ترک ترکش
هزار حرمله را از خجالت آب کند

کودک لب تشنه ام

شکر حق روز و شبم با روضه ات سَر میشود

چشم های من فقط با نام تو تَر میشود

قیمتی داده به من این کیمیای مِهر تو

خاک هم زیر قدم هایت چُنان زَر میشود

یا رضیع الحسین(ع)

پسرم در تب و تاب است خدایا چکنم؟
تشنه ی جرعه ای آب است خدایا چکنم؟

قحطی افتاده..همه تشنه لبان ناله کنند
بهرِ این طفل که خواب است خدایا چکنم؟

یا علی اصغر(ع)

فرقی نداره دیگه روز و شبش
یکی دو روزه خیلی خشکه لبش
هرکاری کردیم ولی فایده نداشت
یه ذره هم پایین نیومد تبش

بیچاره مادرش

بالا گرفت دستش و شد گرم گفتگو
رحمی نکرد بر لب شش ماهه هم عدو
تیر سه شعبه آمد و زد بر بوسه بر گلو
شد رنگ خون، سفیدی قنداق طفل او

حرمله خیر نبینی

به عزیز دل خیمه نظرش افتاده
هلهله باز به جان جگرش افتاده

مانده ام تیر مگر قحطی صید آمده است
که به یک حنجر کوچک گذرش افتاده

امان از دل رباب

رباب لشگر خود را به دست اقا داد
خدا کند نرود پیش اش آبروی رباب

علی بهانه گرفت جای آب تیر  آمد
سفید شد همان لحظه تار موی رباب

طفل رضیع

بالا گرفت دستش و شد گرم گفتگو
رحمی نکرد بر لب شش ماهه هم عدو
تیر سه شعبه آمد و زد بر بوسه بر گلو
شد رنگ خون، سفیدی قنداق طفل او

سفیدی گلویش

ز تشنگی متوسل به آب دیده شدم
به پیش مادر بی شیر سرفکنده شدم

برای یاری من مهد هم تکلم کرد
میان مهلکه یارب غریب خوانده شدم

دکمه بازگشت به بالا