شعر مذهبی

این پنج کفن سهم تو آقا نشود

این پنج کفن سهم تو آقا نشود

فیض همه گیر در کفن جا نشود

هرچند بهشتی ست ولی هیچ کدام

پیراهن دست دوز زهرا نشود

سید علی رکن الدین

 

ای آشنای زینب

ای آشنای زینب , در خاک وخون چرایی

بگذار بینم ات سیر , هنگامه جدایی

من می روم شکسته , با دست وپای بسته

تو روی نی نشسته , ای نور کبریایی

تصویر خدا

می خواست برای ِ‌اهل دنیا بکشد

تصویر ِ‌خود ِ‌خود ِ‌خودش را بکشد

تصمیم گرفت تا خدا خود را هم

در ماهیت حسین زهرا بکشد

 جواد حاجی زاده

 

ذکر آشنا

با ذکر حسین آشنا می گردد

یک واژه به نام  مبتلا میگردد

خشکیده ی  ِ صحرای ِ دلمیکباره

تبدیل به دشت ِ کربلا می گردد

جواد حاجی زاده

 

بارش ابر غم

راه افتاده تمام غم دنیا با تو

گره خورده ست به خون, قصّه ی فردا با تو

مطلع سرخ غزل های جهانی شده ای

مطلع شعر, چه زیبا شده امّا با تو

حسینیه

دارد تمامی بدنم تیر می کشد

روحم که خسته است , تنم تیر می کشد

حتی بمیرد این تن اگر در غم شما

بر روی پیکرم , کفنم تیر می کشد

از لحظه ای که با تو شدم آشنا حسین

از لحظه ای که با تو شدم آشنا حسین

احساس می کنم که شدم از شما حسین

وقت تولّدم که مؤذّن مرا گرفت

در گوش من به جای اذان گفت یا حسین

غم فراق

ما بر سـرِ سـفره ات, نمـک گــیرشدیـم

با لقمه ی لطف و رحمتت, ســیر شدیم

با این همه چون تــورا نـدیـدیـم ,آنـقـدر

خوردیم غــم فــــــــراق , تا پـــیر شدیم

 حمید رضا نوری

 

اوج غربت تو

هر شب میان هیئت تو فکر می کنم

آقا به صبر و طاقت تو فکر می کنم

ما را شکسته طعنه ی طوفان روزگار

دارم به استقامت تو فکر می کنم

از روز اولی که دو عالم درست شد

از روز اولی که دو عالم درست شد

نام را که برد خدا , غم درست شد

جن و ملک تمام برایت گریستند

حتی به عرش خیمه ماتم درست شد

من نوکرم به خدمت ارباب دلخوشم

من نوکرم به خدمت ارباب دلخوشم

نوکر نبوده ای که بدانی چه می کشم

هر کس به عشق هیئت تو کرده خدمتی

من کفش جفت می کنم و مست و سرخوشم

قیام عاشورا

هنوز نبض  زمان در قیام عاشوراست

هنوز خطبه ی حق در کلام عاشوراست

زمانه معنی این بیت را نمی فهمد

که ذره ذره ی خاکش به نام عاشوراست

دکمه بازگشت به بالا