بسته شد روز ازل قول و قرارم با حسین
شکر لله!شد مبارک روزگارم با حسین
سینه زنها یا ز نسل جون یا که قنبرند!
خیر دیده قرنها ایل و تبارم با حسین
بسته شد روز ازل قول و قرارم با حسین
شکر لله!شد مبارک روزگارم با حسین
سینه زنها یا ز نسل جون یا که قنبرند!
خیر دیده قرنها ایل و تبارم با حسین
وقت است که از چهره ی خود پرده گشایی
«تا با تو بگویم غم شب های جدایی»
اسپندم و در تاب و تب از آتش هجران
«چون عودم و از سوختنم نیست رهایی»
زخم معصیت به روحم مانده و کاری شده
زندگی بی تو برایم سرد و تکراری شده
بسکه دل مشغولی ام دنیا شده آقا ببین
دل به تو دادن برایم کار دشواری شده
بیا و درد هجران محبّان را مداوا کن
نگاهی از کرم بر چشمهای خستهء ما کن
تمام آفرینش بیتو باشد جسم بیجانی
بیا با یک نظر بر خلق، اعجاز مسیحا کن
ما را اسیر درد و غم خویشتن مکن
تنبیه مان به فاصله انداختن مکن
من آمدم به خیمه تو تا ببینمت
حال مرا چو حال اویس قرن مکن
پایان عمر ماست پایانِ نوکری
تاج حیات ماست عنوانِ نوکری
در روز رستخیز بر جمله عاشقان
میزان آبروست میزان نوکری
ُُآقــا گـــدای دسـت بـر دامــان نمـیخـواهـی؟
ای شــاه آیـا رعـیـت و دربــان نمـیخـواهـی؟
ای دافــع شـــر و بـــلا اعــجــــاز کــن دیـگــر
جـانـم به قـربـانـت بــلاگـردان نمـیخـواهـی؟
به بزم ماتم جدّت ، بیا اباصالح
شده محرّم جدّت ، بیا اباصالح
شعار صبح ظهور تو یالثارات است
به زیر پرچم جدّت ، بیا اباصالح
از وهم و خیال خام خود خرسندی؟
پابر دم شیر می نهی می خندی؟
ای صاحب نشریه ی شارلی ابدو
با دست خودت گور خودت را کندی
سلام حضرتِ باران اجازه می خواهم
اگر اجازه دهی شعرِ تازه می خواهم
برای جَلد شدن آب و دانه لازم نیست
برایِ عشق سرودن بهانه لازم نیست
ذوالجناح آمد ولی با خود سوارش را نداشت
بی قرار بی قرار آمد ،قرارش را نداشت
سالها پا در رکاب حضرت خورشید بود
بر رکاب اما سوار کهنه کارش را نداشت
یا این دل شکسته ی ما را صبور کن
یا لا أقل به خاطر زینب ظهور کن
دیگر بتاب از افق مکه ، ماه من!
این جاده های شب زده را غرق نور کن