در بند معصیت باز ,آقا ببین اسیرم
فکری به حال من کن, حالا که سر به زیرم
آقا قبول دارم , دردسرم برایت
اما ردم نکن که , بیچاره وفقیرم
در بند معصیت باز ,آقا ببین اسیرم
فکری به حال من کن, حالا که سر به زیرم
آقا قبول دارم , دردسرم برایت
اما ردم نکن که , بیچاره وفقیرم
لب تشنگان قطره ی باران حیدریم
ساغر بیاورید که مهمان حیدریم
تقدیر را به زلف سیاهش گره زدیم
از این جهت همیشه پریشان حیدریم
گناهکار رسیدم، مَرا که می بخشد؟
دوباره آیِنه ام را جَلا، که می بخشد؟
کَریم روی خود از سائِلش نَگرداند
بجُز کریم مَگر بَر گِدا که می بخشد؟
تا که تسلیمیم ، تسلیـمِ رضای فاطمه
راضی از اعمال ما باشـد خُدای فاطمه
شاه بانوی دوعالم اوست از این رو خُدا
آفریده شـاه مـردان را برای فاطمه
امشب که از شکوفهی باران لبالب است
امشب دلم به تاب و سرم گرمِ این تب است
شمع است و شاهد است و شرابی که بر لب است
شور است و مستی است و شبی عشق مشرب است
آستان دیدیم و پیشانی شدیم
آسمان دیدیم و بارانی شدیم
عشق آمد باز طوفانی شدیم
بعد از این عُمانِ سامانی شدیم
سائلان در پی عنایاتند
در به در، در هوای میقاتند
شیوهء نوکری بلد بودند
آن گدایان که باب حاجاتند
دارم به سر حال و هوای زینبیه
پر می زند قلبم برای زینبیه
خیلی ارادتمند بانوی دمشقم
جان می دهم اصلا برای زینبیه
خلق و خوی و خصال دخترها
بیشتر می رود به مادرها
دختران می زنند چون مادر
گره محکمی به معجرها
دوباره سایه ی حق روی مردم افتاده
تو آمدی و زبان از تکلّم افتاده
بعید نیست که آدم به شوق پابوست
به دام وسوسه انگیز گندم افتاده
آنانکه عاشقند و به شیعه ملقبند
از هدیه های خاص خدایی لبالبند
لیلا اگر که سر طلبد سر بیاورند
آماده اشاره یک دم از آن لبند
بانویی که درگهش،فیض دمادم می شود
باعث فخریه ی اولاد آدم می شود
حرمتش بالاست پیغمبر سفارش کرده است
بانوی ما..آیت الله معظم می شود