وسع کم داشته را لطف فراوان باید
از عطش سوخته را رحمت باران باید
تا به اوج کرم دست کریمان برسیم..
سیر در معرفت سوره ی انسان باید
شعر ولادت اهل بیت
با لحن عاشقانه و زیبا خطاب کن
کوثر بخوان و أمّ أبیها خطاب کن
نام قشنگ مادرمان را به احترام
با نغمه ای ملیح و خوش آوا خطاب کن
شُکوه خلقت نوری او زبانزد شد
در آسمانِ علی زهره ی محمد شد
قلم کشید به تقدیر شوم باورها
عزیز قلب پدرها شدند دخترها
به صورت آدم است و خلق و خویی چون ملک دارد
کسی که دست در چرخاندن چرخ فلک دارد
خدا از شادی او شاد و از خشمش غضبناک است
خدا از جنس خود روی زمین سنگ محک دارد
هزاران سال نوری قبلِ خلقت خلق شد زهرا
هزاران سال قبل از مریم و آسیه و حوّا
نفهمیدیم انسان است یا انسیه الحورا
علی شد “باءِ” بسم اللهُ و زهرا “نونِ” اعطینا
کویریم و بی تاب باران زهرا
فقیریم و محتاج چشمان زهرا
بگویید ما را گدایان زهرا
بخوانید یکتا پرستان زهرا
عشاق نوع مردنشان جوردیگری است
برعشق دل سپردنشان جوردیگری است
بعداز ممات جانب معشوق می روند
یعنی بهشت بردنشان جور دیگری است
به نام نور، به نام مطهّر زهرا
برای عرض ارادت به ساحت دریا
نشستهام بنویسم به نام مادر، تا
خدا مرا بنویسد به پای نام شما
اى بلند اختر که ناموس خداى اکبرى
عقلِ کل را دخترى و علمِ کل را همسرى
زینت عرش خدا پرورده دامان توست
یازده خورشید چرخ معرفت را مادرى
زﻫﯽ ﮐﻮی ﮐﺴﯽ ﮐﺰ ﺧﻮن ﺑﻮد آب ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﺶ
ز ﺳﺮﻫﺎی ﻋﺰﯾﺰان ﭼﯿﺪه ﮔﻠﺪان ﮔﺮد ﻣﯿﺪاﻧﺶ
ﺑﻪ ﺧﻮرﺷﯿﺪ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﻣﯽﺷﻮد ﻣُﻨﺠﺮ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺟﻠﻮه
ﺗﺸﺮفﻫﺎی آﺋﯿﻨﻪ ﺑﻪ ﺻﺤﻦ ﺷﺒﻨﻤﺴﺘﺎﻧﺶ
از نجف آمدهام از نجف آبادِ علی
تا بخوانم همه جا نادِعلی نادِعلی
من و ایوانِ علی پنجره فولادِ علی
که علی عشق ، علی جام ، علی باده علی
خلقت برای دیدن او ناصبور بود
می آمد آنکه علت ایجاد نور بود
دخت شعیب و مریم و سارا که آمدند
جمع زنان به خدمت مرضیه جور بود