شعر ولادت اهل بیت

عطر عبایت

پیچیده در این کوچه‌ها عطر عبایت
همراه با نجوای زیبای دعایت

با نان و خرما می‌رسی، من هم یتیمم
اما نه خرما، مست دستان کریمم

میلاد حسن آمده

ماه رمضان آمده با ماهِ تمامش
میلاد حسن آمده گوئید سلامش
او کیست که هرلحظه در این شام بهاری
گل می شکفد از لب زرین کلامش

از روز ازل

از روز ازل مست می نوکری ام من
دلداده ی این طایفه ی دلبری ام من
ای ساقی کوثر بده پیمانه به دستم
هرقدر بریزی به خدا مشتری ام من

مقروض اربابم

هرکسی دنبال دنیا رفت عزت را ندید
هرکسی با عشق بد تا کرد جنت را ندید

ساقه های عرش شاهدهای این حرف من اند
چشم هرکس خورد بر نور تو ظلمت را ندید

عطر عشق

رحمت گرفته است تمام مدینه را
پرکرده عطر عشق مشام مدینه را

ازخانه ی محبت سجاد وفاطمه
نوری احاطه کرده تمام مدینه را

یا باقرالعلوم

یک لحظه هم از غیب، نگاه تو جدا نیست
این دانش بی حد مگر از سوی خدا نیست

در محضر تو پاسخ هر عالم و عارف
جز آیه ی《سُبحانَکَ لا عِلمَ لَنا…》نیست

آقای عشق

می نویسم نامِ زیبایِ تو را«آقای عشق»
چون غباری می شوم پایِ تو را آقای عشق

قد کشیدی مثل یک سروی به باغِ اهل بیت
ای بنازم قدّ و بالایِ تو را آقای عشق

نوری آمد

نوری آمد وجودِ من گُم شد
چشم هایم پُر از تلاطُم شد
شُرشُرِ اشک روی گونه ی من
شُد سرازیر و قدرِ یک خُم شد

قال الباقر

باطنش هر لحظه در روی محمّد ظاهر است
در امام غایب این عصر،علمش حاضر است

مادر از نسل حسن،بابایش از نسل حسین
خلقتی اینگونه در بین خلایق نادر است

ماه تمام

بگو به نور که ماه تمام آمده است
که صبح آمد و پایان شام آمده است
برای شیعه دوباره امام آمده است
خدای فقه و حدیث و کلام آمده است

وحی آمد

می نویسم که هدایت شده ام
باز مرهون عنایت شده ام
می نویسم به دعای سجاد
مادح نور امامت شده ام
می نویسم که در اطراف حسین

ای آفتاب و ماه نوری از گلوبندت
دل از ملائک میبرد هربار لبخندت

ای با تبسم گرد غم از آسمان برده
ای نه فلک هم حسرت گهواره ات خورده

دکمه بازگشت به بالا