بعد از آنکه باز شد سمت شما در بی هوا
یک گل نشکفته شد آن لحظه پرپر بی هوا
پاره ی تن خوانده پیغمبر شما را بارها
پس زمین خورده همان لحظه پیمبر بی هوا
بعد از آنکه باز شد سمت شما در بی هوا
یک گل نشکفته شد آن لحظه پرپر بی هوا
پاره ی تن خوانده پیغمبر شما را بارها
پس زمین خورده همان لحظه پیمبر بی هوا
سه ماه درد کشیدى ، سه ماه رنجیدى
سه ماه میشود اصلا به ما نتابیدى
سه ماه راحت و آسوده تو نخوابیدى
سه ماه میشود اى همسرم نخندیدى
خانه ای که مادرش زخمی شده غم خانه است
باغ اگر باشد شبیه کلبه ای ویرانه است
مادر در بستر اُفتاده که حالش ناخوش است
با نگاهش، دور طفلان مثل یک پروانه است
شاهد است اینجا یقین دارم خدای ما دو تا
عالمی را ..خلق کرده مبتلای ما دو تا…
آمدم صحبت کنم با تو که پشتِ حیدری
شد زبانزد در همه دنیا …وفای ما دو تا
سه ماه می شود این چشم ها نخوابیده ست
سه ماه شمس جمالت به من نتابیده ست
چه اتفاق کبودی ست در حضور علی
سه ماه چادرت از سر جدا نگردیده ست
صحبت از دستی که رزق خلق را می داد شد
هرکجا شدحرف از بانو به نیکی یاد شد
گردش تسبیح او افلاک را تدبیر کرد
از پرسجاده اش روح القدس ایجادشد
انگار سر دردت تورا بد خواب کرده
تب کردنت بدجور جسمت آب کرده
دیدی که گل هایت برایت گل گرفتند؟
دیدی حسن عکس شمارا قاب کرده؟
عرض ادب به راحت جان امام ها
جز خانه اش نرفته پرم سوی بام ها
یا فاطمه است بر لب بود و نبودمان
نامی که هست عشقِ خداوندِ نام ها
دو چشم خویش را بگشا ، سری بردار از بستر
که زانو در بغل دارد ، به بالای سرت حیدر
دو دستم بسته بود و ، دیده ام میدید نامردان
گل یاس مرا کردند ، نیلی همچو نیلوفر
وا مانده زخم سینه از مسمار وامانده
در حسرت بهبود زخم تو دوا مانده
ما نیز بیماریم از بیماری ات بانو
پس خوب شو زهرا و اینگونه شفامان ده
در سکوتِ شهر..تنهایی ز جا برخواستم
من به یاریّ ِ تو ای شیرِ خدا برخواستم
پشتِ در خوردم زمین امّا به عشقِ روی تو
دست بر دیوار برده …با نوا برخواستم
چه زخمی؛ بی هیاهو… مادرِ من
گرفته دردِ پهلو مادرِ من…
نگو که این جراحت های ِ تازه
ندارد هیچ دارو مادرِ من