محمد علی نوری

ای جانِ جانم

از عالَمِ ” ذَر ” من به دنبال تو بودم
ای جانِ جانم! ای وجودِ در وجودم!

همراهِ مادر داشتم ذکرِ ” فَرَج ” را
نام تو را اوّل ز بَطنِ او شُنودم

أفضَلُ أعیادِ

مردم! علیست بعدِ من، آقا و سرپرست
بعد از علی، به دستِ ائمّه دهید دست
خوشبخت، آنکه تا ابد اینجا دخیل‌بست
خدمت‌گزار های غدیرند قیمتی

یَابنَ فاطمه

ای باوفاتر از پدرم! یَابنَ فاطمه!
افسوس، از تو بی‌خبرم، یَابنَ فاطمه!

من می‌کنم گناه و تو شرمنده می‌شوی
من را ببخش، در به درم، یَابنَ فاطمه!

یا عزیز الله

ز قاب چشم پیمبر ، نگاه کُن به جهان
قدم بزن به رهش تا که پَرکِشی به جنان

چه خوب می شد اگر می‌شدیم شاگردش
شبیه شاپرکان می‌شدیم بر گِردش

حجت خدا سجاد

آخرین پادشاهِ ساسانی
دختری داشت پاک و نورانی

شهربانوست شهرتش در ما
بانوی حق مدار ایرانی

رَفَعَ اللهُ رایَهَ العَبّاس

” یا اباالفضل ” ذکر دائم ماست
مددش یاورِ مداوم ماست
پدرش روز حشر ، قاسم ماست
با دمش ، کردگار ، راحم ماست
یا رب! از نعمتِ ائمّه ، سپاس…

عزیزم حسین

روضه خوانده خدا برای حسین
گریه کرده فَلَک به پای حسین

عالمی را هنوز کرده اسیر
گیسوی روی نی،رهای حسین

امان

برای بنده‌ی عاصی ؛ پناه‌گاه کجاست!؟
بدون هیچ تعارف بگویمت رو راست:
” مرا بدونِ تو در این حیات ، واویلاست
رضایتِ تو اگر بود ، کردگار ، رضاست
مگو که روی منِ بی‌پناه ، در ، بستی

علم ِ کیمیا

توتیای چشم‌هایم خاکِ پای فضّه‌ات

خاک ِ پاهای تو باشد توتیای فضّه‌ات

دردهایم را در این درگاه ، آوردم کُنون

آمدم حاجت‌بگیرم از دعای فضّه‌ات

گاه

یا علی! جانم فدای جانِ تو
میهمانم از ازل ، بر خوانِ تو

گاه ، میثم می‌شوم در خاطرم
سر به دار ، امّا ستایش‌خوانِ تو

از تو اخباری ندارم

من را بخر ، جز تو خریداری ندارم
خالیست دستم ؛ توشه و باری ندارم

این غصّه هم زجرآور است اندازه‌ی خود:
” از غیرم آگه ، از تو اخباری ندارم “

خدای حسن

بِسمِ ربّ الکَرَم ، خدای حسن
خالقِ خُلقِ حق‌نمای حسن

زَمزَمِ عاقبت‌به‌خیر شدن
چشمه‌اش هست زیر پای حسن

دکمه بازگشت به بالا