بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم
آهوی وحشی ام و عشق تو شد صیّادم
صید دام تو شدن روزی هر کس نشود
لطف زهراست که در دام شما افتادم
بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم
آهوی وحشی ام و عشق تو شد صیّادم
صید دام تو شدن روزی هر کس نشود
لطف زهراست که در دام شما افتادم
دردی که زهرا میدهد مانند درمان است
آنکه ندارد حب زهرا را مسلمان است؟؟؟
با دست خالی آمده پشت درش سائل
هنگام بر گشتن ولی یک پا سلیمان است
کمکم کن که مضطرم فضه
شد لگد مال پیکرم فضه
عجله کن بیا عزیز من
چادرم را بکش سرم فضه
دردی که زهرا میدهد مانند درمان است
آنکه ندارد حب زهرا را مسلمان است؟؟؟
با دست خالی آمده پشت درش سائل
هنگام بر گشتن ولی یک پا سلیمان است
دل ما را به دام انداخته با تار گیسویش
هزاران یوسف مصری اسیر حلقه ی مویش
ندیده هیچ چشمی پادشاهی را به این شوکت
ندارد پادشاهی این همه نوکر سر کویش
دست بالای دست حیدر نیست
مثل و مانند شاه خیبر نیست
او فقط لایق امیری هست
هر کسی که امیر و رهبر نیست
ضامن آهو پناهم میدهی
باز هم آیا تو راهم میدهی
من گدایی از گدایان توأم
ریزه خوار سفره ی خوان توأم
ما نوکران نوکر سلمان و قنبریم
از شیعیان صادق آل پیمبریم
شکر خدا که فاطمه ما را خریده است
شکر خدا که گرد و غباری بر این دریم
رزق و روزی, همیشه در سحر است
روشنی بخش هر شبی قمر است
سوخت پروانه تا که فهمیدم
پای معشوق سوختن هنر است
مادر پدرم باد فدای تو حسن جان
هستند غبار کف پای تو حسن جان
من رو نزدم بر احدی غیر شما چون
دیدم همه هستند گدای تو حسن جان
مینویسم برای آن بانو
که زند صبر پیش او زانو
بانویی که به راه زینب بود
شاهد اشک و آه زینب بود
آسمانش, قمر ندارد که
از حسینش خبر ندارد که
غصه ها در دلش, تلنبار است
شب تارش, سحر ندارد که