رضا باقریان

یا زهرا(س)

روزی که حُرمتِ حرم مصطفی شکست
در بینِ هجمه‌ها درِ بیت‌الولا شکست

کوچه شلوغ بود و ارازل به صف شدند
طوری به در زدند که از چند جا شکست

طفلم

در چشم‌هایم تا که می‌شد جلوه‌گر طفلم
با من سخن می‌گفت هر شب تا سحر طفلم

بسکه برایش از کمالات علی گفتم
خوشحال بودم می‌شود مثل پدر طفلم

نذر سر تو

می آورم سمتِ زیارت, کاروان را
یک کاروان از یاس‌های ارغوان را

بالا سر و, پایینِ پا, فرقی ندارد
آورده ام پیش تو این قَدّ کمان را

اینجا گرفته بغضِ من

از این فراق این روزها فریاد خواهم کرد
گریه شبیهِ حضرت سجاد خواهم کرد

اینجا گرفته بغضِ من, یک روز می آیم
آنجا صدایم را کمی آزاد خواهم کرد

خوشی هرگز ندیدم

سر من در هوای تو سر تو در هوای من
تو را آخر کشانده در خرابه گریه های من

تو را بر روی نیزه با سر انگشتم نشان دادم
به جان مادرت که در نمی آید صدای من

دختری شیرین زبان

دختری شیرین زبان از باده ها غم میخورد
طعنه و زخمِ زبان را جای مرهم میخورد
تازیانه میخورد اما دمادم میخورد
جای دلداری فقط سیلیِ محکم میخورد

آنقدَر داغ دارم

پا به پای پدر سفر کردم
در میان خرابه سر کردم

پدرم بینِ ریسمان بود و
با رقیه پدر پدر کردم

آه ای خدا

گاهی برای عرض حاجت می کنم گریه
گاهی هم از روی ارادت می کنم گریه

شرمندگی از حال و روز من نمایان است
امروز دارم از خجالت می کنم گریه

پرچم سبز رضا

هر که می آید در اینجا غرق احسان میشود
هم چو آهویی گریزان در بیابان میشود

زشت و زیبا خوب و بد هرکس که می آید حرم
بر سر این سفره جزو ریزه خواران میشود

باید به عشق گنبد

باید به عشق گنبد تو یاکریم شد
روی مناره های الهی مقیم شد
حیف است پا به صحن و سرای شما نهم
باید سوار بال ملک یا نسیم شد

شعر ولادت حضرت رقیه (س)

نسیمی آمد و درهای آسمان وا شد
در آسمان مدینه ستاره پیدا شد
همینکه غنچه ی یاسی دگر شکوفا شد
خبر رسید دوباره حسین بابا شد

شعر ولات حضرت مهدی عج

صدای پای کسی از بهشت می آید
خدای عاطفه و سرنوشت می آید
و عطر یاس حسینی سرشت می آید
کسی که ناحیه ها را نوشت می آید

دکمه بازگشت به بالا