از کودکی برده مرا بابا به روضه
میگفت دل خوش کن از این دنیا به روضه
خیر دو دنیا را ببیند مادر من
بوده همیشه مادرم بی تاب روضه
از کودکی برده مرا بابا به روضه
میگفت دل خوش کن از این دنیا به روضه
خیر دو دنیا را ببیند مادر من
بوده همیشه مادرم بی تاب روضه
از ره رسیده سومین نور ولایت
شمس جهان آرا و مصباح هدایت
چشم و چراغ خانه ی مولاست این نور
حُبّش بود شرط قبولی عبادت
بیدار و خواب بود که افتاد اتفاق
از جدِّ خود شنید که اُخرُج اِلی العِراق
پیغام دادش از طرف حَیّ ذُوالمِنَن
قَدْ شاءَ أَنْ یَراکَ قَتیلا حُسین من
حرکت کاروان … از زبان حضرت زینب علیهاالسلام
من از این وعده ی دیدار بدم می آید
اصلاً از دعوت کفار بدم می آید
وعده ی باغِ گل و میوه ی کوفیست دروغ
زین همه نامه ی بسیار بدم می آید
ای خسته از جماعتِ غرقِ ریا حسین
ای دل بُریده از همه ی رنگ ها حسین
بر قتلِ تو فقیهِ دروغین بداد رأی
ای کشته ی شیوخِ مقدس نما حسین
چگونه شکر بگویم که زنده ماندم من
به ماه روضه تو خویش را رساندم من
چگونه شکر بگویم اجل امانم داد
که باز چشم تر من به بیرقت افتاد
وقتی تب مستانه بودن مال من شد
ساقی شدی پیمانه بودن مال من شد
خیلی برایش غصه خوردم سالها تا
کلب در میخانه بودن مال من شد
چه می شود که مجال عبادتی می شد
نصیب حلقه به گوشت لیاقتی می شد
قدیم ها که کمی صاف و ساده تر بودم
پس از شکستن دل استجابتی می شد