شعر امام حسين

بزم روضه

از كودكي برده مرا بابا به روضه
ميگفت دل خوش كن از اين دنيا به روضه

خير دو دنيا را ببيند مادر من
بوده هميشه مادرم بي تاب روضه

شافع فردا

از ره رسیده سومین نور ولایت
شمس جهان آرا و مصباح هدایت
چشم و چراغ خانه ی مولاست این نور
حُبّش بود شرط قبولی عبادت

اُخرُج اِلی العِراق

بیدار و خواب بود که افتاد اتفاق
از جدِّ خود شنید که اُخرُج اِلی العِراق

پیغام دادش از طرف حَيّ ذُوالمِنَن
قَدْ شاءَ أَنْ يَراكَ قَتيلا حُسين من

دعوت كفار

حركت كاروان … از زبان حضرت زينب عليهاالسلام

من از این وعده ی دیدار بدم می آید
اصلاً از دعوت کفار بدم می آید

وعده ی باغِ گل و میوه ی کوفیست دروغ
زین همه نامه ی بسیار بدم می آید

اي كشته ي شيوخ مقدس نما

ای خسته از جماعتِ غرقِ ریا حسین
ای دل بریده از همه ی رنگ ها حسین

بر قتلِ تو فقیهِ دروغین بداد رأی
ای کشته ی شیوخِ مقدس نما حسین

زلف پريشان

چگونه شکر بگویم که زنده ماندم من
به ماه روضه تو خویش را رساندم من

چگونه شکر بگویم اجل امانم داد
که باز چشم تر من به بیرقت افتاد

کلب در میخانه

وقتی تب مستانه بودن مال من شد

ساقی شدی پیمانه بودن مال من شد

خیلی برایش غصه خوردم سالها تا

کلب در میخانه بودن مال من شد

لحظه های رویایی

چه می شود که مجال عبادتی می شد

نصیب حلقه به گوشت لیاقتی می شد

قدیم ها که کمی صاف و ساده تر بودم

پس از شکستن دل استجابتی می شد

دکمه بازگشت به بالا