شعر روضه

ظهورحیدر(ع)

بانو زبانزد است حیایی که داشتی

تاریخ ثبت کرده وفایی که داشتی

نازل شود به وحی خدا مدح وصف تو

با آن مقام پیش خدایی که داشتی

اهانت به امام هادی (ع)

آقاببخش , بار دگر قلبتان شکست

اینبار جدتان هدف دشمنان شده

ازبس که ما به ظاهر اسلام رفته ایم

شیطان میان باطن عالم نهان شده

لحظه های رویایی

چه می شود که مجال عبادتی می شد

نصیب حلقه به گوشت لیاقتی می شد

قدیم ها که کمی صاف و ساده تر بودم

پس از شکستن دل استجابتی می شد

دفتر خاطرات

جانشین غریب مولا بود

پسر مهربان زهرا بود

یل بی های و هوی صفین و

شیر بی ادعای دنیا بود

نکند بشنود رباب (س) …

آهسته گویمت نکند بشنود رباب

گهواره در حراجی بازار دیده اند

شاعر؟؟؟

 

بی مقدمه روضه …

 این بار بی مقدمه از سر شروع کرد

این روضه خوان پیر از آخر شروع کرد

مقتل گشوده شد همه دیدند روضه را

از جای بوسه های پیمبر شروع کرد

گودال

بلند مرتبه شاهی و پیکرت افتاد

همینکه پیکرت افتاد خواهرت افتاد

تو نیزه خوردی و یک مرتبه زمین خوردی

هزار مرتبه زینب, برابرت افتاد

تکیه بر نیزه

بر نیزه تکیه دادی تنها تر از همیشه

با چهره خماری زیبا تر از همیشه

 

بذر ترانه بارید از ابر خطبه هایش

اما زمین دلها صحرا تر از همیشه

دیدم

چشم وا کردم و پرپر شدنت را دیدم

نیزه در نیزه غریبانه تنت را دیدم

زیر پامال کبود سم مرکب ها, نه

به روی دست ملائک بدنت را دیدم 

پیرهن پاره

پیش نگاهم که ز زین پیکرت افتاد

گوشه ی گودال ز پا مادرت افتاد

شمر نشست تا که روی سینه ی تو با

خنجر کندی به جان حنجرت افتاد

مقتل

بدیدم جان زهرا را که از جور ستم بی جان

فتاده بر زمین اما همانند قمر تابان

 

میان گودی مقتل صدای حمد او آید

چه زیبا حالتی داردبه زیر خنجر بران

با ضربه شکستند سر و پشتت را

با ضربه شکستند سر و پشتت را

با زور گسستند زهم مشتت را

گفتم به تو انگشتری ات تنگ شده!

دیدی که بریده اند انگشتت را

سید علی رکن الدین

 

دکمه بازگشت به بالا