هر چند که بر سینه ردِ آه می افتد
دل باز در این وادی جانکاه می افتد
خورشید سر نیزه رود،،اشک بریزید
از اوج بلندای خودش ماه می افتد
هر چند که بر سینه ردِ آه می افتد
دل باز در این وادی جانکاه می افتد
خورشید سر نیزه رود،،اشک بریزید
از اوج بلندای خودش ماه می افتد
عمریست عبد این درم الحمدلله
در خیمههایت نوکرم الحمدلله
مادر مرا باشیر روضه پرورش داد
رحمت به شیر مادرم الحمدلله
بر روضه هات باغ جنان غبطه می خورد
بر بیکرانه ی تو کران غبطه می خورد
بی قیمت است قطره اشکی که می چکد
دریا به چشم گریه کنان غبطه می خورد
سنت سینهزنی دل را معطر میکند
گریه بر مظلوم چشمان را مطهر میکند
سرنوشت اشک در هیئت نوشته میشود
روزی یکسال را روضه مقدر میکند
نام تو اذانی ست که از روی مناره
انداخته در سینه ی ما شورِ دوباره
لب تر نکنی نیز فدایی تو هستیم
عشاق ندارند نیازی به اشاره
شکر خدا که جز دم تو دم نساخته
جز ماتم تو غصه و ماتم نساخته
مدیون روضه ام که من رو سیاه را
جز گریه ی برای تو آدم نساخته
هر آن کسی که نَدارد به دِل غَم، از ما نیست
به سِرِّ عِشق نَشُد هَر که مَحرَم، از ما نیست
غَمِ تو را به دِلِ ما خُدا زیاد کُنَد
هر آنکه خواسته اَز تو غَمِ کَم، از ما نیست
حالم بهشت میطلبد ، غم بیاورید
ماه حسین آمده ، ماتم بیاورید
اذن دخول روضه ز زهرا گرفته ایم
وقت طهارت است ، زمزم بیاورید
زهرا کنار درب حسینیه دم گرفت
هَل مِن مُعین… دوباره جهان رنگ غم گرفت
هیئت حریم توست که ما زائر توییم
خوشبخت شد کسی که شفا از حرم گرفت
میگریم از غم تو به خون جگر حسین
امشب خدا کند که نیاید سحر حسین
بگذار تا به صبح تماشا کنم تورا
شاید نشد قسمت من این دگر حسین
پای قرار عاشقی ات سر گذاشتی
از هرچه بهتر است تو بهتر گذاشتی
می خواستی که دل ببری از گدای خود
این کار را به عهده ی اکبر گذاشتی
اگر مرا نظر لطفت انتخاب کند
مرا که ذره ام عشق تو آفتاب کند
رهین منت عالم نمی شوم هرگز
اگر حسین مرا نوکرش خطاب کند