شعر وروديه محرم

عشق حسین

نام حسین بردم و عالم صفا گرفت
از خانه‌ی کریم، سلیمان بها گرفت

منت گذاشت بر سر نوکر که در ازل
خاک اضافه ای صله داد و گدا گرفت

ما را علی برای حسینش خریده است
شکر خدا که دست گدا، آشنا گرفت

گرچه برای عشق تو مَحرم نبوده ایم
از مرهم نگاه تو دل ها شفا گرفت

مولا به محضرت کم ما و کرامتت
شاید شد و ز مرحمتت کربلا گرفت

حالا که صحبت از حرم و کربلا شده
قلبم به یاد کشته‌ی دشت بلا گرفت

از ساعتی که جسم حسین ناتوان شد
چشمش میان گودی و خیمه خطا گرفت

گرگان به نیت حرم و غارت آمدند
چشم حرام خیمه‌ی خون خدا گرفت

حال مخدرات حرم بی قرار شد
دور و بر خیام حسین بی حیا گرفت

گودال و خیمه و طپش قلب کودکان
زینب میان گودی و خیمه عزا گرفت

“وَ الشِّمْرُ جالِسٌ” دل زینب کباب شد
خنجر حیا نکرد سر او از قفا گرفت

 رضا ملایی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا