یتیمی، خردسالی، بیگناهی
در آغوش عمو یک شعله آهی
حسن میخواست در گودال باشد
تو سهم مجتبی در قتلگاهی
سیدمیلادحسنی
یتیمی، خردسالی، بیگناهی
در آغوش عمو یک شعله آهی
حسن میخواست در گودال باشد
تو سهم مجتبی در قتلگاهی
سیدمیلادحسنی
زل میزنم فقط وسط کربلا به تو
یعنی پناه میبرم از هر بلا به تو
وقتی من از توئم دگر از من خبر نگیر
از من که هیچ فاصله ای نیست تا به تو
کاش فریاد بر سرش نکشد
به روی خاک پیکرش نکشد
دشمنش را بگو که حداقل
عمویش را برابرش نکشد
دیر شد، شرمندهام که آمدم حالا عمو
آمدم تا که ببوسم زخمهایت را عمو
هم ندارم طاقت تنهاییات را بیش از این
هم ندارم طاقت تنهایی زنها عمو
کاش فریاد بر سرش نکشد
به روی خاک پیکرش نکشد
دشمنش را بگو که حداقل
عمویش را برابرش نکشد
در بند زلف او دل باد و نسیم هاست
تازه ترین شراب سبوی کریم هاست
او که طلایه دار خیام یتیم هاست
نذرِ”حسن” برای “حسین” از قدیم هاست
افتاده باز کار به دستِ کریم ها
مارانوشته اند گدا از قدیم ها
شانه زده به زلف کمندی نسیم ها
باید کشید نازِ نگاهِ یتیم ها
حق بده خیلی هوایِ بوسههایت کردهام
از عموجان بیشتر بابا صدایت کردهام
عمه دستم را گرفته بود اما آمدم…
فکرکردی که عمو جانم رهایت کردهام
سخن اهل عشق این سخن است
کربلا در احاطه ی حسن است
هرکسی رو به کربلا کرده
باطنا رو به مجتبی کرده
چون همه صحراییان مجنون شدند
پیش لیلا جملگی در خون شدند
شه روان شد بر منای عاشقی
تا کند بر پا بنای عاشقی
ابن الحسن هستم جگر دارم عمو جان
پیش تو از بازو سپر دارم عمو جان
با سر دویدم سمت تو تا سینه ات را
از زیر پای شمر بردارم عمو جان
قربانیم راهی قربانگاه هستم
با عشق خود تا پای جان همراه هستم
گفتم که بشناسید عبدالله هستم
عبد حسینم یادگار مجتبایم
جانم فدایت ای عمو دارم میآیم