شعر مدح حضرت عقیله

یا زینب

به غیر از زینب کبری کسی تب را نفهمیده
کسی هم معنی اسرار مذهب را نفهمیده

نمیدانم علی زینب شده یا زینبش حیدر
دلم معنی این نفس مرکّب را نفهمیده

یا زینب(س)

داد در راه حسینش اقتداری را که داشت
شد خزان آهسته آهسته بهاری را که داشت

مثل پروانه به دور شمع روی شاه گشت
دور کعبه ساخت آن خط مداری را که داشت

عرشِ مُعَلا

ما خاک نشین ، عرشِ مُعَلا زینب
ما آجرِ اول و ثریا زینب
مجموعه ی پنج تن شده دریک قاب
آئینه ی مرتضا و زهرا زینب

یا زینب

دست خدا، دو دست علمدار زینب است
قلب سلیم، یکسره بیمار زینب است
شیعه تمام عمر گرفتار زینب است
عاشق شدن فقط و فقط کار زینب است
هر کس حسین گفت، بدهکار زینب است

دختر آسمانی بوتراب

شمس حجاب کبریا زینب است
تجلی شرم و حیا زینب است
روح مناجات و دعا زینب است
شان نزول انما زینب است
فاطمه کرببلا زینب است

یا زینب

آبروی نوکران هم از نگاه زینب است
نور اگر داریم در دل از پگاه زینب است

پارکابش ، پاسبانش اکبر لیلاست و
حضرت عباس هم میر سپاه زینب است

یا زینب

دیگر از روی تنم شمشیرها را برندار
نیزه ها را ،تیغ ها را،تیر ها را بر ندار

ریشه هاشان در دلی خون است میدانی خودت
از ستاره زخمم افزون است میدانی خودت

یا زینب

خاتون جهان امیر مذهب، زینب
صاحب علم و صاحب منصب، زینب

گفتند شفیقه الحسن بود آرى
از عشق حسین خود لبالب، زینب

ما رایت الا جمیلا

آنکه ایثار و وفا را کرده معنا زینب است
آنکه داده عاشقی را یاد ماها زینب است
تا همیشه سربلند و ایستاده مثل کوه
نیست مانندش ، ندارد آنکه همتا زینب است

کرم زینب سلام الله علیها

هر که به هر جا رسد از کرم زینب است

بوی خوش کربلا از حرم زینب است

طیّ زمان ها نرفت یک اثر از پرچمش

ملک سلیمان که نیست , این علم زینب است

شده آمـــــاج ِبلا

شده آمـــــاج ِبلا, گر حَرَمت یا زینب

کم نگردد ز جلال و حشمت یا زینب

گــــر نـدارد سلفی ها و هوادارانش

ترسی از آهِ دلِ پُر زِغمت یــــــازینب

حضرت زینب سلام الله

زینبی هستم خدائی می کنم

من ز عدوانش جدائی می کنم

او خودش گفته که با یک گوشه چشم

مشهدی را کربلائی می کنم

دکمه بازگشت به بالا