شعر مذهبي

پدر علم

جلوه می‌بارد از جمالِ علی
جذبه می‌جوشد از جلالِ علی

همه خیراتِ آسمان و زمین
نوشِ جانِ علی و آلِ علی

زوار امام صادق

هم گرفتاره امام صادقیم
هم عزادار امام صادقیم
وقتی‌روضه‌شعبه‌ای‌ازحرمه
ماها زوّار امام صادقیم

جعفری مذهب

شعر را دست بر روی سینه
می نویسم به احترام شما
جعفری مذهبم که دنیا هم
می شناسد مرا به نام شما

انگشت نما

تو ترحم نکنی پس که ترحم بکند
توتبسم نکنی پس که تبسم بکند
پشت هم جرم و خطاهای من بی سرو پا
آتش معصیتم را پر هیزم بکند

حسین جان

عاشق شدیم و خون جگری خواستیم ما
در جاده تو دربدری خواستیم ما
بى دردسر ، وصال گوارا نمیشود
در راه وصل ، دردسرى خواستیم ما

ماه حرم

صدای چِک‌چِک باران؛ صدای گریه‌ی آب است
پس از تو آبی اگر هست هم؛ شبیهِ سراب است

دو قطره ریخت، زمین داغ شد به زلزله افتاد
چرا که داخلِ مشکِ تو آب نیست، شراب است

ابوالقربه

دوتا بازو به دنیا آمده نامش اباالفضل است
دوتا ابرو که وقت رزم پیغامش اباالفضل است

به وقت رزم قاسم از رجزهای علی اکبر
اگر وامی گرفته ضامن وامش اباالفضل است

دخیل

ای چهره‌ی منور تو رهنمای خلق
ای نوکری خانه‌ی تو ادعای خلق

اصلاً شبیه نیست به ما آفرینشت
ای نور ذات اقدس تو ماورای خلق

جانان حسین

اگر پنج نوبت اذانم علی است
اگر خاکم و آسمانم علی است
اگر قبله‌ی آستانم علی است
اگر روز و شب بر زبانم علی است

ریزه خوار

شُهرتِ ماست، مُحبّانِ اباعبدالله
ریزه خواریم سَرِ خوانِ اباعبدالله
.
نظرِ فاطمه از روزِ اَزَل بر ما بود
نامِ ما بوده به دیوانِ اباعبدالله

پیغمبر دلها

محبوب خداوند تبارک و تعالی ست
این مرد که مُزّمّل و مُدّثّر و طاهاست

باید سخنانش به دل و جان بنشیند
این مرد که مشهور به پیغمبر دلهاست

اُخرُج اِلی العِراق

بیدار و خواب بود که افتاد اتفاق
از جدِّ خود شنید که اُخرُج اِلی العِراق

پیغام دادش از طرف حَیّ ذُوالمِنَن
قَدْ شاءَ أَنْ یَراکَ قَتیلا حُسین من

دکمه بازگشت به بالا