شعر مناجات

طعنه ها خوردم

باز وقت مستی چشمان بیدار من است
باز این‌ شبها خدا مشتاق دیدار من است

طعنه ها خوردم،ولی تا آمدم فریاد زد..
به کسی ربطی ندارد این گنهکار من است!

عذرخواهی

رسیدم زتو عذرخواهی کنم
دلم را به سمت تو راهی کنم
بیاو امید دلم را نگیر
خدایا چه بابی پناهی کنم

یا رب

نا امید از خودمم چشم امیدم به خداست

نفس من عین جفا و کرمت عین وفاست

هرچه خواهی بدهی بر من بیچاره بده

هرچه از سوی تو ای دوست رسد خوب و به جاست

ربِّ رحیمی داریم

خبر آمد که بهار دل ما آمد باز
مژده‌ی‌کم شدن فاصله ها آمد باز
از لب عرش خداوند ندا آمد باز
بندگان ماه خدا، ماه خدا آمد باز

بهار عاشقی

بهار عاشقیِ دل ز گرد راه رسید
به پشت ابر سیه مژده باد ماه رسید

اگر رسیده به بن بست کار زارِ دلی
بگو به یأس دلش غم مخور که راه رسید

شَهرُ الرَّمَضانم

تو باز مرا خوانده ای امّا نگرانم
از فیض مناجات سحر باز بمانم

من چندصباحی‌ست که در غفلت محضم
بیدار کن‌ ای‌دوست‌ ازاین‌ خواب‌ گِرانم

حس مناجات

معصیت بود که سوزاند عبادات مرا
بر نگرداند به من حس مناجات مرا

نا گزیر است گدا ، دم ز عطایت بزند
نیمه شب عبد گنه کار صدایت بزند

ابراز ندامت

وقت استغفار ابراز ندامت می کنم
رو مگردانی ز من وقتی که صحبت می کنم

فاصله انداخته طوری میان ما گناه
در میان شهر خود هم حس غربت می کنم

گناهکار رسیدم

گناهکار رسیدم، مَرا که می بخشد؟
دوباره آیِنه ام را جَلا، که می بخشد؟

کَریم روی خود از سائِلش نَگرداند
بجُز کریم مَگر بَر گِدا که می بخشد؟

روسیاهم

بد نیست سوی ماهم گاهی کنی نگاهی
در شهر می شناسند ما را به روسیاهی

یا رب به یاد ما باش که تشنه ی سراغیم
حالی بپرس از ما هر شب نه گاه گاهی

این گنهکار

باز وقت مستی چشمان بیدار من است
باز این‌ شبها خدا مشتاق دیدار من است

طعنه ها خوردم،ولی تا آمدم فریاد زد..
به کسی ربطی ندارد این گنهکار من است!

گناه و خطایم

عذری نمانده است برایم کمک کنید
سرتابه پا گناه و خطایم کمک کنید

بالم شکسته آنقدر افتاده ام به چاه
اما هنوز سربه هوایم کمک کنید

دکمه بازگشت به بالا