شعر ولادت حضرت زهرا

وجــود عـشــق

وقتش رسیـده است خـدا، عشـق، رو کند
تــا بــا وجــود عـشــق جـهـان را نکـو کند

هـرکــس پـی سعـادت و فـوز عظیـم بـود
در سینه عشق فاطمه را جست و جو کند

ام‌ابیها

عالم نبود، فاطمه اما حضور داشت
قبل از شروع خلقت دنیا حضور داشت

در آن زمان که ظرف مکان و زمان نبود
روح بزرگ حضرت زهرا حضور داشت

انسیه الحورا

عشق گه شادی است گاه غم است
گاه میخانه است و گه حرم است
گاه بغض و سکوت پشت هم است
گاه فریاد های دم به دم است

لطف بی حد

آسوده شوید لطف بی حد زهراست
برکل زنان دین سرآمد زهراست
گفتم که خوش است آن که بابش نبی است
دیدم سبب خلق محمد زهراست

امیرفرخنده

جان عالم

انبیا خاک بوس تربت او
جان عالم فدای حضرت او

گره خورده ست این دوتا برهم
دست خالی ما سخاوت او

نور علی نور

کدام قافیه را بر تو انتخاب کنم
که شعر را اثری ناب ناب ناب کنم
بگو چگونه کرامات را حساب کنم
مگر به ذکر تو بنشینم و ثواب کنم

مادر

به نام نامی زهرا به نام مادرها
سلام ما به امام تمام مادرها
که فاطمه است همیشه امام مادرها
به لطف فاطمه هستم غلام مادرها

آیینه اطهر

صدایی میرسد ، آری ، پیمبر دختری آورد
که از آسیه و مریم مقام برتری آورد

نگو دختر ، بگو گوهر ، بگو آیینه اطهر
بگو صدیقه کبری، تمام سوره کوثر

طلوع نور

همیشه در نظرم آب سهم سادات است
چرا که مهر شما هست و از مهمات است

خداى کعبه گواه است مدح تو بانو
فقط نه شعر که عیناً خود مناجات است

بی بی جان

توحید دارد روح پیغمبرشناسی
توحید دارد در خودش حیدرشناسی

آنانکه ساقی جز علی دارند کورند
چیزی نمی فهمند از کوثرشناسی

یازهرا

ای آفتاب ذره نشین سرای تو
هفت اسمان بنا شده از خاک پای تو
وقتی خیال هم نرسد بر ثنای تو
باید خدا خودش بنویسد برای تو

گدای فاطمه

المنت لله که من هستم گدای فاطمه
شد خانه ی امّید من ، دولت سرای فاطمه
شرمنده ام از این همه ، لطف و عطای فاطمه
اسباب زحمت بوده ام عمری برای فاطمه

دکمه بازگشت به بالا