شمس الشموس

بسمه تعالیٰ علی

اگر می‌تراود زِ لبها علی
اگر نعره دارم سراپا علی
ندارد دلم قبله الا علی
که دیدم خدا را فقط با علی

یا ابالحسن

در ظِلِّ روزگارِ شما یا ابالحسن
هستیم ریزه خوارِ شما یا ابالحسن
در جمعِ جان نثارِ شما یا ابالحسن
ماییم هَمجَوارِ شما یا ابالحسن

برکت

هرچه دنیا پیش رویم جاده‌ی عبرت گذاشت
روزگارِ خامِ من پا در رهِ غفلت  گذاشت
شد پریشانی نصیبم از پشیمانی که باز
اشک آمد با دل ما عهد بر طاقت گذاشت

خدای مهربانی هاست سلطانی که من دارم

خدای مهربانی هاست سلطانی که من دارم
فدای مهر بسیارش دل و جانی که من دارم

کنارش ذره ناچیز چون خورشید می تابد
ندارد هیچ موری این سلیمانی که من دارم

با سینه ای که آتش از آن شعله می کشید

با سینه ای که آتش از آن شعله می کشید
ناله برای کُشته ی دیوار و در کشید

او بود و خاکِ حُجره و یک ناله ی ضعیف
آری نفس نفس زدنش تا سحر کشید

مشهدالرضا

سرچشمه های جود و کرممشهدالرضاست

سرمنشا وجود و عدم مشهدالرضاست

هستند کربلاو مدینه , نجف ولی

در معنی لغات , حرممشهدالرضاست

آقا صدایم کن

آقا صدایم کن که برگردم به سویت

همراه کفترها نشینم روبه‌رویت

شاید برایم زائری گندم بپاشد

گیرم شفا از گندم تسبیح گویت


اصلاً بکِش به دار مرا

مثل کسیکه روی لبش یارضا رضاست

کارم فقطحسین حسین وخدا خداست

بی روضه های این دهه از دست می روم

آری دوایعاشق کرببلا بلاست

روضه رضوان

بی تونفس به سینه ما جان نمی شود

بی توبهشت روضه رضوان نمی شود

اصلا تمام وسعت این گنبد کبود

گنبد طلای شاه خراسان نمی شود

مشهدالرضا

حال و هوای پر زدنم مشهدالرضاست

شوق تمام آمدنم مشهدالرضاست

آنجا مدینه دل ماکربلای ماست

یعنی حسین وهم حسنم مشهدالرضاست

رنگ کبود

آقایمان آمد عبا روی سرش بود

رنگ کبودی برتمام پیکرش بود

درکوچه یادماجرای کوچه افتاد

یافاطمه یافاطمه ذکرلبش بود

روضه رضا

آمد از راه و کشید آرام عبا رویِ سرش

یعنی امروز ست روزِ ناله‌هایِ آخرش

هر قدم رفت و نشست و دست بر پهلوگرفت

میکشد خود را به سویِ خانه مثلِمادرش

دکمه بازگشت به بالا