ماه مهمانی خدا

چار فصل من زمستان شد، بهاری اش کنید
چشمه ای خشکیده آوردم که جاری اش کنید

اینکه با آلودگی در ساحل رحمت نشست
غرق عصیان است، غرق شرمساری اش کنید

آمد رمضان

آمد رمضان سفره ی دل باز کنیم
گُلبانگِ دعا به سویش ابراز کنیم

ایامِ مناجات و ثَنا آمده است
تا عَرش خدا دوباره پرواز کنیم

وَاسْمَعْ دعایی

وَاسْمَعْ دعایی با تو در دل حرفها مانده
وَاسْمَعْ ندایی که صدایم بی صدا مانده

اَقْبِل به من حالا که اقبالی برایم نیست
در حنجرم وقتی که بغض ربنا مانده

خدای من

آنکس که اول ماه دست مرا گرفته
سی شب برای من در میخانه جا گرفته

با یار وعده دارم هرشب همین حوالی
شبهای ساکت من بوی خدا گرفته

العفو

باز با شرمندگی مثل همیشه آمدم
با امید و آرزوی عفو این در را زدم

گردنم را کج نمودم ، کاسه ی چشمم پر آب
یا عظیم العفو از این خانه ننمایی ردم

کوله بارم‌ معصیت

آمدم تا از تمامم پرده بردارم خدا
کوله بارم‌ معصیت… یعنی گرفتارم خدا
عطر یادت گم شده در صحن کردارم خدا
بازهم این بنده‌ی بد….باز سربارم خدا
با تمام روسیاهی دوستت دارم خدا

أَمَّنْ یُجیب

شرمِ رویم عِتاب می طلبد
آبرویم ، گلاب می طلبد

شبِ بی مستی ام به سستی رفت
رِخوتم را شراب می طلبد

به لب اقرار دارم

امشب شب قدر و به لب اقرار دارم من
از معصیت‌ها یک دل بیمار دارم من
پرونده‌ای آلوده از کردار دارم من
در پیشگاه حضرت استغفار دارم من

مرا ببخش

کارم شده گناه مرتب مرا ببخش
ذکر لبم فقط شده یارب مرا ببخش

با چوب خشم، بنده خود را ادب مکن
من نیستم اگر که مودب مرا ببخش

چه مهمان نوازى

اگر کار من به بیابان کشیده
دل عاشقم درد هجران کشیده

بلا میدهید و شکایت ندارم
که دیوانه ناز مغیلان کشیده

آمدم سرزده بی حرف و سخن
خسته ام خسته ز آلوده شدن
به بزرگیت نظر کن نه به من
من شکستم دل تو! تو نشکن

رو سیاه امدم

دوباره با رو سیاهی اومدم
اومدم حال دلم رو خوب کنی
پیش هر طبیبی رفتم نتوست
اومدم مریضی‌مو تو خوب کنی

دکمه بازگشت به بالا