محمد جواد شیرازی

یا ولی الله…

بر هم نزن نماز مرا, بی هوا نزن
حالا که می زنی, جلوی آشنا نزن

سجاده و عبای مرا می کِشی, بکش
اما لگد به تربت کرب و بلا نزن

شعر مناجاتی شب قدر

عبدی که بود پست و هوسران تر از همه
برگشته سر به زیر, پشیمان تر از همه

از خود فرار کرده غلام فراری ات
سوی تو بازگشته گریزان تر از همه

شعر ولادت امام حسن (ع)

بر ماه شب نیمه ی این میکده سوگند

مثل تو ندیده است کسی کودک دلبند

خورده دلم از صبح همان روز نخستین

با مهر تو ای دست گل فاطمه پیوند

شعر مناجات با خدا

گرچه بین ما حجاب معصیت حائل شده
لطف عامت باز هم حال مرا شامل شده

لابه لای بندگان خوبت ای رب کریم
بنده ای درمانده در مهمانی ات داخل شده

خسته از اشتباهم…

در سینه مانده آهم, خیلی دلم گرفته
خسته از اشتباهم, خیلی دلم گرفته

بر نفس خود اسیرم, از شرم سر به زیرم
از بس که رو سیاهم خیلی دلم گرفته

یا امیرالمومنین(ع)

به عشق علی مادرم داده شیرم
که باشم همیشه غلام امیرم

گرفت اختیار مرا و چه بهتر
که از مدح او تا ابد ناگزیرم

غم زهرا

دردی که گلستان مرا ریخته بر هم
آسایش دوران مرا ریخته بر هم

هجران رخ یوسف زهراست که این طور
آبادی کنعان مرا ریخته برهم

می ترسم از عذاب

کارم همیشه جرم و خطا بوده از قدیم
کارت همیشه لطف و عطا بوده از قدیم

مغلوب نفس گشته ام و خورده ام زمین
تنها سلاحم اشک و دعا بوده از قدیم

شعر مناجات با حضرت مهدی عج

هرچه بد تا می کنم با من مدارا می کنی
از سر لطف و کرم با بی حیا تا می کنی

حاجتم را می دهی تا من تقاضا می کنم
دردهایم را خودت فوراً مداوا می‌کنی

اشک شوق

السلام علیکَ یا اول
السلام علیکَ یا آخِر
السلام علیکَ یا باطن
السلام علیکَ یا ظاهِر

حسینی هستم

حال ما را گاه گاهی باده می ریزد به هم
گاه گاهی تربت سجاده می ریزد به هم

هر کجایی می رسم می گویم از آقایی اش
عالمی را عبد نوکر زاده می ریزد به هم

شعر مناجات امام رضا (ع)

تسلیمم ای کریم که زندانی ام کنید
فکری برای بی سر و سامانی ام کنید

بخشش بس است, عمر من بی نوا گذشت
من را مؤاخذه به هوسرانی ام کنید

دکمه بازگشت به بالا