محمود ژولیده

باید گریست

باید گریست با همه ی ناله دارها
بر کربلا و قافله ی یادگارها
تنهاترین امام که مانده ز کربلا
رنجی کشیده از همه ی روزگارها

از سوز تشنگی

از سوز تشنگی جگرم ناله می کند
نذر حسین, روضه ی ده ساله می کند
یاد لبان خشک و عطش خورده ی حسین
بین دو نهر آب مرا واله می کند

خواهر نداشتم

خواهر نداشتم که پرستاری ام کند
مادر نداشتم که مرا یاری ام کند
این بی کسی خلاصه به بی مادری نشد
بابا نبود رفع گرفتاری ام کند

اسرار مگو

با خود بگذارید که نجوا کند امشب

این روح مگر بال و پری واکند امشب

یک لحظه دگر طاقت این هجر ندارد

سخت است تحمل , غم زهرا کند امشب

مناجات بوی یار

عطر سحر نسیم مناجات بوی یار

حال دعا حریم ملاقات روی یار

مَحرم شدن به خلوتِ خوبان فراهم است

بزم ضیافت است و رسیدن به کوی یار

خمار بوسه دستت

از بس نوشته اند جمالت منور است

رویت سزای گفتن الله اکبر است

ای حمزه ی رسول گرامی کربلا

محو تو سید الشهدای پیمبر است

چطور زنده بماند؟

چطور زنده بماند؟ بعید می دانم!

سحر به صبحرساند ! بعید می دانم!

چگونه ماه بتابد به آن سیه چالی

که قدر نورنداند بعید می دانم

تازه فهمیدم دلم

تازه فهمیدم دلم از خاک پای زینب است

اشک های دیده ام از اشک های زینب است

تازه فهمیدم دلم عصیان نمی گیرد چرا

این دل شوریده ام مست ولای زینب است

هرگز به جای ام ابیها نمی شوم

من گرد راه حضرت زهرا نمی شوم

هرگز به جای ام ابیها نمی شوم

او دختر پیمبر و همتای حیدر است

من جز کنیز دختر زهرا نمی شوم

حریم عاطفه ها

اینجا حریم عاطفه ها گم نمی شود

هرگز به حب و بغض تفاهم نمی شود

اینجا حریم دوستیِ آل احمداست

حبّ علی بدون تنعّم نمی شود

کوفه ی بی علی

خانه ای کاش که اینگونه پریشان نشود

شبی آشفته تر از شام غریبان نشود

غسل شب ناله ی شب دفن شب افسوس سحر

کاش آماج دل هیچ مسلمان نشود

روی زرد علی

ز رویزرد علی انتظار می ریزد

ز چشممانده به راهش قرار می ریزد

دلش بهفاطمه و دیده بر اجل بسته

ز چشمدیده و دل احتضار می ریزد

دکمه بازگشت به بالا