سخت آزرده شد و وقتِ سفر درد کشید
بسکه از دست قضا، دستِ قدَر درد کشید
تار میدید و شنیدم که حدودِ دو سه ماه
با همان چشم ِ ورم کرده و «تر» درد کشید
سخت آزرده شد و وقتِ سفر درد کشید
بسکه از دست قضا، دستِ قدَر درد کشید
تار میدید و شنیدم که حدودِ دو سه ماه
با همان چشم ِ ورم کرده و «تر» درد کشید
شب های جمعه بیقرارم! روضه میخوانم
با چشم های اشکبارم روضه میخوانم
گاهی برای این دلِ عاصیِ هرجایی
گاهی برای روزگارم روضه میخوانم
از اینکه بی وفایم، خیلی دلم گرفته
باید به خود بیایم، خیلی دلم گرفته
«أُدعونی أَستجب» را خواندم ولی از اینکه
لنگ است هر دو پایم، خیلی دلم گرفته
دوباره غروب است و دل بیقرار
به پایان نیامد چرا انتظار؟!
عزیزِ دل از غیبتش برنگشت
جهان شد دوباره به غربت دچار
نشسته غمت کنج روز و شبم
چقد خونه بی تو شده بی صفا
عزیزدلم! فاطمه(س) رفتی و
علی(ع) مونده و گریه بیصدا
به عشق حضرت خیبرشکن آن شافع ِ محشر
رسیدی! زینتِ بابا تو را نامید پیغمبر(ص)
ملائک بوسه بر قنداقه ات دادند و جبرائیل
گشوده بر فراز ساحتِ گهواره بال و پر
دلتنگم و حال دل من نیست مناسب
در مسجد و محرابِ تو ای حاضرِ غائب-
صد مرتبه «إیاکَ» و صد مرتبه «نَعبد»
با چشم ترم نذرِ تو شد حضرت صاحب
ای مونس شب های تار اربابِ خوبم
دل شد به عشق تو دچار اربابِ خوبم
احسانت از عهد قدیم است و رسیده-
لطفت به دارا و ندار اربابِ خوبم
پیر شد! از حال او بابا خبر دارد فقط
در دلِ بی طاقتش داغ پدر دارد فقط
با مشقّت راه می رفت و امان از آبله
از غم این ماجرا صحرا خبر دارد فقط
مانده ام تنها تر از تنها، نگاهم کن حسین(ع)
خسته ام! خسته از این دنیا، نگاهم کن حسین(ع)
دستهایم نذر چشمانت سخاوتمند بود
کو؟ کجا رفت آن دل دریا؟! نگاهم کن حسین(ع)
حرامی دید آشوب تو را چشم ترَت را نه
تحمل میکنم اما وداعِ آخرت را نه
لباست کهنه پیراهن، تحمل میکنم باشد
ولی ای عشق، غارت کردن انگشترت را نه
همیشه داده به این ناتوان؛ توان! روضه
برای من برسان جایِ آب و نان، روضه
حسین(ع) گفتم و محض شلوغیِ محشر
سپرد دستِ دلم نامه امان؛ روضه