اشعار مدح مولا

اصل حقیقت

هرکس مُوحّد است و خدا را ندیده است
در وهم، نقشِ روی علی را کشیده است

آن قدرتِ مجرّدِ اعلیٰ که بنده است
پنداشتی خداست، ولیکن “پدیده” است

آزادم

صید آزادم دلم افتاده در دام علی
مست گشتم چون زدم لب بر لب جام علی

چون کبوتر پر زدم بالا و پست چرخ را
نیست آسایش به غیر از گوشهء بام علی

اعجاز مسیحا

این پیک بهار است رسانید به مستان
با “نادعلی” می شکفد گل به گلستان
لبخند علی اخم علی، عید و زمستان
از چشم علی نور دمیده است به بستان

مکتب آل الله

آنکه را حُبِّ علی نیست به دل، از ما نیست
هرکه شد شیفته ی عشق علی، تنها نیست

سائل و ریزه خور و خادمِ درگاهِ توأیم
جز علی هیچکسی بر دل ما مولا نیست

هدف خلقت

على زمام امور خدا به کف دارد
و جبرئیل از این ماجرا شعف دارد

فقط براى امیرى سرشته شد گل او
خدا ز خلقت مولاى ما هدف دارد…

وجه الله

آزاد شد دلی که شده صید دام عشق
ما دیده ایم در سخن او مرام عشق
سر میدهیم در عوض یک ،کلام عشق
مارا خدا نوشته برای امام عشق

ایوان علی

موقع خلقت عشاق ز احسان علی
ورز میخورد گل شیعه بدستان علی

عرش اگر در حرمش نیست چرا‌ پس شبها
می نشینند ملائک به شبستان علی؟!

کیست

کیست که در مدحش از , شعر کمر بشکند
کیست که جبریلِ عشق آمده پَر بشکند
کیست که بازار او بزم شکر بشکند
لحظه‌ی تحویل اوست دور قمر بشکند
هیج تعجب مکن کعبه اگر بشکند
آمده خاک نجف قیمتِ زر بشکند

شعر مدح امیرالمؤمنین

این حوالی که چشمِ گریان نیست
خبری از بهار و باران نیست
حال چشمم که از تو پنهان نیست
خشک خشک است و جز بیابان نیست

شعر مدح ناب مولا

خوردن باده زدستان علی چون هدف است
ساقی بزم الست میکده اش درنجف است
کلب این بارگهم ازتودعا میخواهم
من زدست توفقط کرببلا میخوام

شعر مدح مولا

هر جا که نام حیدر کرار می آید

اشهد ز نای گنبد دوار می آید

گشتن پی ِ معنای سِرُّالله لازم نیست
تو “هو” بکش گنجینه ی اسرار می آید

شعر مدح امیرالمومنین (ع)

رسیده اند سه تایی سرِ قرار نجف
پیمبر و اسد الله و کردگار نجف

کنار حضرت ایوان سر مزارِ علی
خدا گذاشته با جسم خود قرار نجف

دکمه بازگشت به بالا