گوش کن تا دردهایم را بگویم بیشتر
گیسوان غرق خونت را… ببویم بیشتر
در بیابان بودم و ترسیده بودم بارها
هر قدر از پشت سر,از روبرویم بیشتر
گوش کن تا دردهایم را بگویم بیشتر
گیسوان غرق خونت را… ببویم بیشتر
در بیابان بودم و ترسیده بودم بارها
هر قدر از پشت سر,از روبرویم بیشتر
دست را بر طناب میگیرد
بچه را از رباب میگیرد
دست و پا میزند علی اصغر
تیر دارد شتاب می گیرد
روزگاری ست که با تو سر دعوا دارم
که چرا دست چرا قلب چرا پا دارم؟
من که دیروز کنارت به عبادت بودم
این چه عشقی ست که امروز به دنیا دارم
اسلام مدیون تو تا روز قیامت
جبریل مجنون تو تا روز قیامت
نامت بزرگ تر از اینها بوده و هست
قلب تو جای نور طاها بوده و هست
تا که از جانب تو لن آمد
چقدر خیر سوی من آمد
یاده کرببلایت افتادم…
تا که حرف از خود وطن آمد
طُــرفهُ العِـینی سراپای وجودم را گرفت
از خُدا , تا در جهان اذن ورودم را گرفت
خواستم بودونبود من شود اینگونه شد
از منِ دُنیــا زده , بودونبودم را گرفت
شبیه یه تسبیحِ پاره س دلم
آوردم خودت رو به راهش کنی
بخوای, بهتر از روزِ اول میشه
فقط کافیه که نگاهش کنی
در سینه مانده آهم , خیلی دلم گرفته
خسته از اشتباهم , خیلی دلم گرفته
بر نفس خود اسیرم , از شرم سر به زیرم
از بس که رو سیاهم خیلی دلم گرفته
این روزها دیگر کسی یاد شما نیست
دیگر کسی با نام هایت آشنا نیست
مثل گذشته نیست دیگر کارهامان
شبهای جمعه روی لبهامان دعا نیست
نگو چرا ز نخل غم ثمر درست می کنم
برای تیر هجر تو جگر درست می کنم
تمام روز را تو زخم می زنی به بال من
و من ز صبح تا به شام , پَر درست می کنم
قبل از سرودن فکر باید کرد
باید به کشف تازه ای پرداخت
باید مضامین را گزینش کرد
باید زوایای جدیدی ساخت
آقا قسم به جان شما خوب می شوم
باور کن آخرش به خدا خوب می شوم
این روزها ز دست دل خویش شاکی ام
قدری تحملم بنما… خوب می شوم