شعر آیینی

امیر عشق

تا چشم های تو به چشم ماه می افتد
تاریخ دنبال نگاهت راه می افتد

پشت سر تو نخل ها آواز می خوانند
آیینه ها از پاکی تو سخت حیران اند

شکرولله

با وجودی که در این میخانه هستم تازه کار
بیقرارم،بیقرارم،بیقرام،بیقرار
شکرولله جذبه ی ساقی مرا کرده شکار
هم سپردم عقل و دل را با توکل دست یار

یاعلی

نبین از خاک بالشتی، به شب ها زیر سر دارد
و یا در پاش نعلینی پر از وصله، اگر دارد

نبین با چاه خلوت کرده و مأنوس او گشته
و همچون وسعت دریاش ، خونی در جگر دارد

علی جانِ من

صد و ده بار نوشتم که علی جانِ من است
بخداییِ خدا ، ناطقِ قرآنِ من است
صد و ده بار به گردِ حرمت چرخ زدم
حرم و صحن و سرا،قبله ی جانانِ من است

یا علی جان

سرم به پای تو افتاد در رسای تو امشب
قلم نفس زد و هو می کشد برای تو امشب
دلم نشسته و با عاشقانه های تو امشب….
هوا هوای گداییست در سرای تو امشب

به عشق یا علی

به عشق یا علی گفتن زبان در کام می چرخد
که چرخ زندگی با بردن این نام می چرخد
بگویم دام یا کعبه عجب خالیست برویش
که قبل صید گشتن دام دور دام می چرخد

من کنت مولا

رفت دست ماه با خورشید بالا همزمان
این دوتا در آسمان گشتند پیدا همزمان

از دهان حضرت حق و دهان مصطفی
از دو لب پرتاب شد “من کنت مولا”همزمان

شاهِ نجف

نامِ زیبایِ تو ،قوّت به دلِ آدم داد
بودنت پشت و پناهی به تنِ خاتم داد
ذکرِ تو حیدر کرّار چنان پر شور است
گفتنش نعمتِ بی حد به همه عالم داد

تا که گفتم یا علی شوریده و شیدا شدم
تا نجف پرواز کردم راحت از غم ها شدم
قطره بودم از کرامات علی دریا شدم
لایق دست دعای حضرت زهرا شدم

خــاکِ پـایِ حیـدرِ

ساقی بده پیالـه که مستـم نگـار را
یک جُرعه ماهِ کاملِ شب های تـار را
وقتی قـرار نیسـت منِ بی قـرار را
باید به چشم سُرمه کنم این غبار را

نِعمَ الاَمیر

علی بر ماسِوا ،نِعمَ الاَمیر است
که ذکرش…منبعِ خیرِ کثیر است

به جِد…هر دانه ی تسبیحم امــــشب
به ذکرِ یا علی….نِعـمَ النَصیر است

مِهر علی

هر کس تو را نداشت لیاقت نداشته ست
هر کس نشد فدات ، سعادت نداشته ست

در چشم اهل معرفت از خار کمتر است
هر کس که رنگ و بوی ولایت نداشته ست

دکمه بازگشت به بالا