چون زجر، در این سپاه لجبازی نیست
دور از تو بهشت، جای دلبازی نیست
از دخترکان شام هم دلگیرم
گفتند یتیم خارجی بازی نیست !
علی ناظمی
چون زجر، در این سپاه لجبازی نیست
دور از تو بهشت، جای دلبازی نیست
از دخترکان شام هم دلگیرم
گفتند یتیم خارجی بازی نیست !
علی ناظمی
دلخسته،دلمُرده،مُکدّر،غُصّه دارم
این روزها چندین برابر غُصّه دارم
دنیا شده روی سرم آوار ؛ انگار
فهمیده که در سوگ مادر غُصّه دارم
روی شط خون دل هر دم نگارش داشتن
بهتر است از هر جهت با ظلم سازش داشتن
تکیه بر مردم نکن ای دل که پیش آید سقوط
سنگ روی سنگ دارد میل لغزش داشتن
پس میزد آسمان به نگاه تو, ماه را
همچون سپاه کرده دو چشمت, نگاه را
تجهیز کرده اخم تو باز این سپاه را
عمدا دچار شد دلمان, این گناه را
از فقیران غیر ناله انتظارى نیست که
در خزان ما به جز گریه بهارى نیست که
دامن اهل کرم دارد گدا را میبرد
جذبه از معشوق ما باشد هوارى نیست که
تا نگارا عَلَم زدی آقا
بابِ جود و کرم زدی آقا
دل خوشی را برای عُشاقت
گُل زهرا رَقم زدی آقا
ای که در مَحبس گیسوی تو شب زندانی ست
کار خورشید , به فرمان تو نور افشانی ست
سامرا نه ! که جهان سیطره ی قدرت توست
ای که در عرش تو را مرتبه ی سلطانی ست
در عاشقی, تحمّلِ هجران به من رسید
سرگشتگی به کوه و بیابان به من رسید
کشتیِ دل, به نیل و فراتم به گِل نشست
از دوری ات, دو دیده ی گریان به من رسید
چه اضطراب و چه باکى ز آفتاب قیامت
که زیر سایه این خیمه کرده ایم اقامت
شفیع گریه کنانش ائمه اند یکایک
به این دلیل که جمع است در حسین امامت
ای سوره ی طاهایِ دل آرای سه ساله
سردار حرم ماه عموهای سه ساله
ای سرو علی حاصل آرامی هر رود
عطر دَم طاووس حرم مهدی موعود
دم را غنیمت می شمارم تا دمت هست
هرجا که باشم بر لب اسمِ اعظمت هست
از هر کسی که خواست باشم همنشینش
پرسیده ام اول که آیا آدمت هست؟
تمام عمر پی اشتباه میگردم
میان راهم و دنبال راه میگردم
تو در منی و من آن چشمهٔ سیاهدلم
که بیقرار به دنبال ماه میگردم