شعر اهل بیت

پسرت صاحب دنیاست

آسمان زیر قدم‌هات تردد می‌کرد
به نماز تو مباهات, تجرد می‌کرد

ماه مدیون شما بود به والله قسم
عشق در خون شما بود به والله قسم

آقای من

چشم یک شهر به دست کرم توست حسین
بهترین شادی ما اشک غم توست حسین
سوخت از عمر هرآن لحظه که بی عشق گذشت
عشق نابی که، فقط در حرم توست حسین

اشک روضه

عمرم بدون نوکری ات عزتی نداشت
بی اشک روضه روز و شبم لذتی نداشت
ای شرط توبه ی پدر دور از بهشت
بر ما خدا بدون غمت رحمتی نداشت

حسین من

مگر به جز تو تمنای دیگری هم هست ؟
مگر به سینه تقاضای دیگری هم هست ؟

برای در زدن این گدا به خانه‌ی تو
به غیر سینه مگر جای دیگری هم هست؟

حسین جان

ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم
در چَشم ها دو چِشمه ی زمزم گذاشتیم

قطعاً دعای فاطمه پشت و پناه ماست
وقتی دم حسینیه پرچم گذاشتیم

عزیزم حسین

به دنبال تو بودم بین هیات ها شدی پیدا
میان صفحه ی سرخ روایت ها شدی پیدا

به دنبال تو گشتم دسته های سوگواری را
میان کوچه ها بین علامت ها شدی پیدا

عزیزم حسین

چون از ازل شده ام سخت مبتلای حسین
من آن خدای پرستم ، که شد خدای حسین

علی الصباح قیامت نمیکنم قد راست
اگر که سر بگذرام به خاک پای حسین

محبّت حسین

چِقَدر خیر دیده ایم از محبّت حسین
به روی شانه های ماست دست رحمت حسین

زبانزدِ تمام عالم است مهربانی اش
دل مرا که بُرده است این عطوفت حسین

جانم حسین

زهرا کنار درب حسینیه دم گرفت
هَل مِن مُعین… دوباره جهان رنگ غم گرفت

صدها گره ز مشکل او باز می شود
هر کس برای روضه ی تو یک قدم گرفت

حسین من

عمرم بدون نوکری ات عزتی نداشت
بی اشک روضه روز و شبم لذتی نداشت
ای شرط توبه ی پدر دور از بهشت
بر ما خدا بدون غمت رحمتی نداشت

ارباب من

وقتی که روح عاشقان وابسته تن نیست
در مرگ فیضی هست که در زنده بودن نیست

من دیدمت با دل! بقیه را نمیدانم
هرجا که دل باشد جواب یار هم‌ لَن نیست

افتاده ته بازارم

جنس بی قیمت و افتاده ته بازارم
تو بیا باز ضرر کن، بخرم، بردارم
جز ضرر گرچه برای تو ندارم اما
چون همیشه پدری کن، به کسی نسپارم

دکمه بازگشت به بالا