شعر شهادت ابن الحسین

ولدی علی جان

مثل یک پنجه که گیسوی رها جمع کند
عطر دامان تو را باد صبا جمع کند

جز عقیقِ لب سرخ تو لبی قادر نیست
بوسه ها از دهنِ خونِ خدا جمع کند!

ولدی ولدی

زینب بیا ببین ثمرم ریخته زمین
بالابلند اهل حرم ریخته زمین

می خواستم بغل کنم اورا ولی نشد
ازلای دستها جگرم ریخته زمین

ولدی

مثل ماهِ تمام وقت طلوع
می‌درخشی و نور میباری
اینهمه حسن را علی جانم
ز پیمبر ز مادرم داری

اولاد اباعبدالله

ای بزرگ همه ، نوزاد اباعبدالله
وارث غیرت اجداد اباعبدالله
حضرت محسن ِ اولاد اباعبدالله
با تو حاجت به همه داده اباعبدالله

یا علی اصغر(ع)

دوساعت برای تو منت کشیدم
از این مردمِ بی مروت کشیدم

لبانت نشان دادم و خنده کردند
ولی منت این جماعت کشیدم

یا رضیع الحسین(ع)

از توو آغوش عمو جون
منو بردن سوی نیزه
تا چشامو باز کردم
جای من شد روی نیزه

یا علی اصغر(ع)

جای گریه پسرم باز کنی لب خوب است
آنقدر گرم شده که نکنی تب خوب است

پیش مادر نشد آرام بگیری اما
بروی خواب کمی محضر زینب خوب است

یا رضیع الحسین

گرچه به ظاهر علی اصغر به نظر می‌رسد
باطناً اما علی اکبر به نظر می‌رسد

خُلقاً و خَلقاً به رسول مدنی رفته است
آینه‌ی حُسن برادر به نظر می‌رسد

یا رضیع الحسین

کسی که خم شده اما زمین نخورده منم
کسی که بعد علی اکبرش نمرده منم

ولی رباب مرا می کشد علی اصغر
صدای آب مرا می کشد علی اصغر

حرمله خدام عذابت بکنه

من یه مادرم، یه مادرِ شهید…
که شدم از داغ یاسم موسفید
گلمُ یه جوری چیدن از تو باغ
که قدِ من‌و حسین هردو خمید

شیرخواره

تشنگی کودکان حساب ندارد
بین حرم شیرخواره خواب ندارد

چنگ نزن ای علی که سینه مادر
هیچ به غیر از دل کباب ندارد

غماهنگی گرفته مادر تو

الهی کاش چشمم تر نمی‌شد
و این گهواره بی اصغر نمی‌شد
خوشم با یادگاری‌هات ای کاش
که زخم ناخنت بهتر نمی‌شد

دکمه بازگشت به بالا