شعر شهادت حضرت علی اكبر (ع)

اربا اربا

نگاهت کردم اما درهمی تو
میان لخته خونها مبهمی تو
تورا قطعه به قطعه چیدم‌ اما
چرا هرجور میچینم کمی تو

سرت را ابن‌ ملجم ها شکستند
و‌ پهلوی تو را با پا شکستند
جوانم مرد و پیشم کل کشیدند
سر پیری غرورم‌ را شکستند

مشو راضی که با خجلت بگردم
دراین صحرا به صد زحمت بگردم
زمان بردنت دلشوره دارم
نیوفتی از عبا دورت بگردم

کنارت عمر من سرآمد اکبر
ز خیمه عمه مضطر آمد اکبر
ز جا برخیز تا برخیزم از جا
دوباره حرف معجر آمد اکبر
 سید پوریا هاشمی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا