شعر شهادت بنت الحسین

اشک روان

بغض مرا آه نهان گرفته
چشم مرا اشک روان گرفته

از بس زمین خوردم رمق ندارم
حتی دلم از آسمان گرفته

لطف بیکران رقیه

نشسته ام رمضان را کنار خوان رقیه
منم گدای همین لطف بیکران رقیه

اگرچه رانده شدم از همه ولی به امیدی
رسانده ام سر خود را به آستان رقیه

بابا حسین

اگر خواهی پدر بینی وفای دختر خود را
نگه کن زیر پای اسب و بالا کن سر خود را

نهان از چشم طفلان آمدم دارم تمنّایی
که در آغوش گیری بار دیگر دختر خود را

چراغ بهشت

تو کیستی؟ چراغ بهشت مدینه ای
آیینه دار حُسن حسینی، سکینه ای
باید به رتبه زینب ثانی بخوانمت
چون عمه ات به صبر نداری قرینه ای
در آسمان صبر فروزنده کوکبی
بین تمامی اُسرار رکن زینبی

ای دسته گل وحی

ای دسته گل وحی به گلزار مدینه
قرآن حسین ابن علی بر روی سینه
بر عمۀ سادات همانند و قرینه
دریای کمالی و وقاری و سکینه

بنت الحسین(ع)

کند تکیه بر اقتدارت خیام
که رکن خیامی و والا مقام

سکونی به سکّانِ فُلک نجات
از این رو سکینه تو را گشته نام

دخترِ ارباب سرجدا

نقش جلیله دخترِ ارباب سرجدا
بعد از شهادت پدرش، بعد نینوا…

کمتر نبود از هنرِ عمه های خود
با شعر، خطبه، نوحه، تباکی، بکا، دعا

سلام ای سر

سلام ای سر که با پیشانی خون بار می آیی
به عشق دخترت تا اخرین دیدار می آیی
گواهی می دهد زخم عمیق روی ابرویت
تو هم مانند ما از کوچه و بازار می آیی

ابتا یا حسین(ع)

یه باغچه گُل با ساقه ی شکسته
خرابه و مخدرات خسته
بعد تو ما یه روز خوش ندیدیم
قسم به هر نافله ی نشسته

بنتُ الحسین

روی قلبم حکّ شده شکرِ خدا:بنتُ الحسین
با نگاهش داده بر قلبم صفا بنتُ الحسین

این سه ساله بابِ حاجاتِ تمامِ عالم است
مطمئنم می کند حاجت روا بنتُ الحسین

یا رقیه(س)

دلهایمان سرسبزِ بارانِ رقیه است
سرهایمان سرگرم طوفان رقیه است
چه خوب شد که پای این سفره نشستیم
آقا شدیم از برکت نان رقیه است

غارت گوشواره

بعد تو میون شعله ها و دود
گُلای خیمه شدن یاس کبود
میدونی بابا من از چی دلخورم
ما بودیم، حرمله بود، عمو نبود

دکمه بازگشت به بالا