شعر مذهبی

یا زینب(س)

کوه از کمر خم می شود در پای زینب
پیدا نگردد واژه ای همتای زینب
مثل چکاچک های ناب ذولفقار است
هر خط به خط از خطبه ی غرای زینب
یک شهر ساکت می شود وقتی بخواهد

جان زینب

نور چشمم فدای طفلانت
جان زینب همیشه قربانت
زندگی من و تب و تابم
دست من خالی است دریابم

یا زینب(س)

چیزی نداشتیم اگر این غم نداشتیم
این غم نبود یک دلِ خُرم نداشتیم

تو آمدی برای همه ، این زمین اگر
قدرِ تو می‌شناخت جهنم نداشتیم

یا زینب(س)

بیا بنگر که زینب با خودش دو اختر آورده
دو خورشید جهان آرا دو ماهِ انور آورده

به اینان نان عصمت شیر با مهر علی داده
دو سرباز از تبار آستان جعفر آورده

حسین من

چیزی نداشتیم اگر این غم نداشتیم
این غم نبود یک دلِ خُرم نداشتیم

تو آمدی برای همه ، این زمین اگر
قدرِ تو می‌شناخت جهنم نداشتیم

امیری حسین

به دست خویش گرفته‌ست هر دو ماهش را
چنان امیر که می‌آورد سپاهش را

پر است هر قدمش از هزار بیم و امید
چو عاشقی که بگیرند از او نگاهش را

فداییان حسین

اول راه جمع بسیاری
نامه دادند جانب جانان
بی وفاها یکی یکی رفتند
گرچه ماندند بهترین یاران

یا صاحب الزمان(عج)

تا دید چشمِ خشکم تصویرِ کربلا را
با زمزمش صفا داد ، این قلبِ بی صفا را

در شوق وصل جانان ، جان میدهم به صد شوق
(باشد که باز بینم ، دیدارِ آشنا را)

یا صاحب الزمان(عج)

خلاصه عرض کنم حال گریه دارم را
دلا بسوز که گم کرده ام‌ نگارم‌ را

نشسته ام سر راهت بلند میگریم
مگر که گوشه چشمی کنی هوارم را

همه عمر در تباهی

همه عمر در تباهی همه عمر غرق غفلت
به دلم هزار غصه به دلم هزار حسرت

پی کار خویش بودم پی کار من دویدی
ز بزرگی تو شاها چه کنم من از خجالت

یا صاحب الزمان(عج)

بنای سوختن امشب اگر نداشته باشد
چه بهتر است که پروانه پر نداشته باشد

نه سرزنش نکنید..،این دلی که سوخته شاید
به غیر آه کشیدن هنر نداشته باشد

عزیزم حسین

قلم به دست گرفتم، بگویم از یارم
که هست دم به دم این دم زدن فقط کارم

چگونه دم نزند عاشقی که می‌سوزد
حرارتی به دل از عشق دلبرم دارم

دکمه بازگشت به بالا