شعر مناجات سیدالشهداء

یا امام رئوف

گر چه از دست شما خواهم دوا را بیشتر
بیشتر خواهی اگر خواهم بلا را بیشتر

چون تو سلطانی در این وادی ز هر پست و مقام
دوست دارم رتبه و شان گدا را بیشتر

هشتمین خورشید

بیدها را حظِّ رقصیدن هدایت می کند
نورها را کِیف تابیدن هدایت می کند
ابرها را شوق باریدن هدایت می کند
چشم ها را لذت دیدن هدایت می کند

حسین من

آمدی تا با سر خونی تو سامان بگیرم
خون حلقوم تو را با گوشه دامان بگیرم

جان من بر لب رسید از بس کتک خوردم پیاپی
چشم خود را باز کن شاید دوباره جان بگیرم

قول شفاعت

ما از حسین قول شفاعت گرفته‌ایم

با یاحسین از همه سبقت گرفته‌ایم

روز الست هر که به چیزی رسید و ما

عشق حسین را به امانت گرفته‌ایم

ای طبیب همگان

بخری یا نخری ما که خریدار توییم

ای طبیب همگان ما همه بیمار توییم

ببری یا نبری کرب‌وبلا خود دانی

ما همه مشتری هر شب بازار توییم

راه عشق

الا ای آن که راه عشق را بر ما نشان دادی
هزاران دُر ز چشم ما نشان این و آن دادی

فقط یک بار حر العفو گفت و سر به زیر آمد
ز رافت بین آغوشت گرفتی و امان دادی

السلام علیک یا عطشان

از سحرگاه تا حوالی شام
بر تو ای شاهِ شاهزاده سلام
بی تو عمرم همیشه حیف شده
تک تک لحظه‌هام بی تو حرام

حسین من

بال خوب است که توفیق پریدن باشد
سفره ی باز به شرط طلبیدن باشد

بارم افتاده به دادم نرسی بر بادم
در رفاقت همه جا ، جور کشیدن باشد

امشب گرفته این دلم

امشب گرفته این دلم حال و هوای تو
گفتم حسین وگریه ها کردم برای تو
آقا اجازه میدهی که نوکرت باشم
ارباب من باشی و من باشم گدای تو؟

عزیزم حسین

وقتی سحر به یاد تو بیدار می شوم
دلتنگ صبح صحن علمدار می شوم

دارم به وضع تشنگی ات فکر میکنم
مثل دهان خشک تو آزار می شوم

دلم باز حرم میخواهد

شب جمعه است دلم باز حرم میخواهد
از در خانه ی ارباب ، کرم میخواهد

روز اول به من آموخته اند ، بیچاره
آن فقیریست که از دست تو کم میخواهد

حسین من

فرار کردم من از زندانِ دنیا
امیدم اینه که توبه پذیری
مثه طفلی که محتاجِ به مادر
من اینجام که تو آغوشم بگیری

دکمه بازگشت به بالا